خود:
همه قهرمانان ارتش پس از کشته شدن با آرامش روی زمین دراز کشیده اند.
بعد از آن شنیدم که کانت (شاه) نیز در جنگ کشته شده است که شب و روز در ذهن من ساکن است.
هی آقا! بدون آن، من تمام گردنبندها را رنگ پریده می بینم.
یا دشمن را بکش و به دیدار معشوق برو و یا با معشوق برو. 17.
او یک مهمانی بزرگ تشکیل داد و چندین کرور از جنگجویان (که بدنشان) با زیور آلات زیبا تزئین شده بود، برد.
پس از بستن پراچاندا کرپان، (ملکه) سوار ارابه شد که همه خدایان و شیاطین شگفت زده شدند.
(او) داشت پان را می جوید، کمی لبخند می زد و گردنبندهای مروارید بر سینه اش آویزان بود.
دوپاتا روی بدن بال می زد و با دیدن مربع ("گل") روی سر، خورشید می درخشید. 18.
دوهیرا
(او) با لشکری از سربازان سرسخت از آنجا رفت.
صبح روز بعد، او ارتش خود را دوباره سازماندهی کرد و سریعاً به آنجا رسید.(19)
خود:
به محض اینکه آمد، جنگ های زیادی کرد و میلیون ها اسب، فیل و ارابه را از دست داد.
چه بسیار دشمنان در تله ها گرفتار شده اند و چه بسیارند که سر رزمندگان را دریده اند.
با دیدن (آن زن) عده ای فرار کردند، عده ای آمدند و جنگیدند و در جنگ جان باختند که جانشان از پا درآمد.
تیرهای زن مانند باد حرکت می کرد (که نتیجه آن تیرهای دشمن بود) همه طرف ها از هم پاشیدند. 20.
چوپایی
مناواتی (ملکه) به سمت،
مانواتی به هر طرف که می رفت، با یک تیر سوار را می کشت.
بسیاری از پادام ها اسب ها (یا سوارکاران) را کشتند.
او اسب های زیادی را با زین های زیبا کشت و فیل های زیادی را نابود کرد (21)
دوهیرا
همه دوستانش خوشحال میشدند و همه ترسهایشان را از دست میدادند.
همگی به فکر جنگ بسته بودند، هر چه خدای متعال بخواهد تحمل می کنند (22)
خود:
(ملکه) اسب را تازیانه زد و به میدان جنگ شتافت و کرپان را بیرون آورد و سربازان بسیاری را کشت.
چه بسیار دشمنانی که هنوز زنده بودند با طناب گرفتار و روانه زندان شدند.
برخی را با گرز تکه تکه کردند و برخی را با تیر به سوی قوم یاما فرستادند.
(آن) یک (زن) بر بسیاری از دشمنان غلبه کرد و (آنان که تنها بودند) آنها نیز میدان جنگ را ترک کردند و فرار کردند. 23.
دشمنان زیادی را در تلهها گرفتار کرد و با بیرون آوردن Kirpan، به همان تعداد دشمن را کشت.
عده ای را با نیزه کشتند و برخی دیگر را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
او کرورهای زیادی را با سه شاخه، نیزه، نیزه و تیر نابود کرد.
یکی فرار کرد، یکی در جنگ جان داد و بسیاری در بهشت با آپاچاراها رفتار کردند. 24.
چوپایی
وقتی (آن زن) چنین جنگی کرد،
بنابراین، وقتی زن دعوا کرد، شوهر تمام اتفاقات را تماشا کرد.
سپس به ارتش اجازه داد
رجا لشکریان را وادار کرد تا از چهار طرف دشمن را محاصره کنند.(25)
دوهیرا
ارتش با حالتی خشمگین دشمن را محاصره کرد،
و به جهات مختلف جنگ سخت کرد.(26)
بیست و چهار:
آنها معمولاً تیرهایی می انداختند که می گفتند "Maro-maro"
با پرتاب تیرهای پشت سر، با مانواتی روبرو شدند.
سپس زن تمام اسلحه ها را به دست گرفت
تمام بازوهایش را برداشت و تعدادی از آنها را قتل عام کرد.(27)
تیرهای گیر کرده در بدنش را بیرون کشید