رزمندگان پس از مجروح شدن سرگردان شدند و غیرتشان زیاد شد، با خشم، از هوش رفتند.523.
(که) (بدن خود را) زره بسته اند،
پنج (انواع زره) پوشیده شده است.
در میدان جنگ می جنگند
رزمندگان با پوشش زرهی، در میدان جنگ شروع به نبرد کردند و بیهوش به زمین افتادند.524.
بانک سورمیا
جنگجویان بدجنس لانکا را محاصره کردند
و با چشمانی خجالتی
ارتش شیاطین با خجالت دور شدند.525.
قهرمانان سقوط کرده اند،
رزمندگان دلیر افتادند و صورتشان درخشید
(آنها) ازدواج می کنند
با دختران بهشتی ازدواج کردند و آرزوهایشان را برآوردند.526.
پایان فصل با عنوان «کشتن مکراخ، کومبه و آنکومبه» در راماوتر در BACHITTAR NATAK.
اینک شرح جنگ با راونا آغاز می شود:
HOHA STANZA
پادشاه (شیاطین) (روان) شنیده است
که میمون ها پیروز شده اند.
او ناراحت شد
راونا از پيروزي رام شنيد و در ذهنش به شدت خشمگين شد و با خشونت شروع كرد به فرياد زدن.527.
(توسط میمون ها) با انزجار از قلعه
خشم (راوانا) زیاد شده است.
همسران (راوانا) فرار کرده اند
با محاصره ارگ خود خشم او بیشتر شد و زنان را دید که از ترس فرار می کردند.528.
(از راوانا) ترساندن
همه (زنان) فرار می کنند.
به همسر راوانا (ماندودری).
همه زنها در توهم فرار می کنند و راوانا مانع از گرفتن موهایشان شد.529.
سلام کردن
(او شروع کرد به گفتن) خدایا!
(در صورت وجود) نافرمانی شده است
بسیار ناله میکردند و به درگاه خداوند مناجات میکردند و برای گناهان خود طلب آمرزش میکردند.530.
(راوانا) به او (ندای مانددری)
من آن را شنیدم
بنابراین هاتی (به این ترتیب بزرگ شده)
آن راوانای پیگیر با شنیدن چنین صداهایی برخاست و گویا دیگ آتشی شعله ور شد.531.
جنگجوی شجاع (نوشته راوانا)
فلش ها را رها کنید
و میمون ها را کشت.
او شروع به کشتن لشکر انسانی کرد و با تیرهای او همه جهات مسدود شد.532.
TRINANIN STANZA
تیرها پرواز می کنند،
تیرها تخلیه شد و رزمندگان مجروح شدند.
سپرها زنگ می زنند
سپرها به پایین می لغزیدند و آتش ها شعله ور شدند.533.
(سر) در کلاه ایمنی
صدای خش خش می آید،
(جنگجو) با خشم