در این کار نه درد دلش بود و نه دردی در دل آن قصاب برخاست.912.
(یک بار) شب سیاه بسیار زیبایی بود و زینت سیاه (کریشنا) نیز بسیار زیبا بود.
زینت شب رعد و برق با شکوه به نظر می رسد، رودخانه یامونا سیاه رنگ جاری است و جز کریشنا یاوری برای او نیست.
رادا گفت که کریشنا به عنوان کوپید درد شدید ایجاد می کند و کریشنا توسط کوبجا رام شده است.
با این کار نه دردی در دل او برخاست و نه دردی در دل آن قصاب.913.
در کشور براجا همه درختان پر از گل هستند و خزنده ها با آنها در هم تنیده شده اند.
تانک ها و درون آن ها، تانک ها و درون آن ها لک لک ها زیبا به نظر می رسند، شکوه و جلال در اطراف افزایش می یابد.
ماه زیبای چایترا آغاز شده است که در آن صدای بلبل بیچاره به گوش می رسد
اما همه اینها بدون کریشنا جذاب به نظر نمی رسد، زندگی با خدمتگزار او نه دردی در دل آن کریشنا برخاست و نه دردی در قلب او
بوی خوب تا آسمان پخش شد و تمام زمین با شکوه ظاهر شد
باد سرد آهسته و آهسته می وزد و شهد گلها در آن می آمیزد
(در ماه ویساخا) غبار گل همه جا پراکنده است (اما) برای اهل براج دردناک است.
در ماه بایسخ، اکنون غبار گرده گل ها برای مردم براخا بدون کریشنا اسفناک جلوه می کند، زیرا آنجا در شهر، با گرفتن گل از زن باغبان، هیچ دردی در دل آن کریشنای بی تفاوت نمی آید و او سابق
آب و باد مانند آتش جلوه می کنند و زمین و آسمان شعله ور است
هیچ مسافری در مسیر حرکت نمی کند و با دیدن درختان، مسافران سوزش خود را آرام می کنند.
ماه جث به شدت گرم است و ذهن همه در حال آشفته شدن است
در چنین فصلی، ذهن آن کریشنای بیتفاوت نه منحرف میشود و نه دردی در آن پدید میآید.916.
باد با سرعت شدید می وزد و ذهن جیوه ای که در حال آشفتگی است در چهار جهت می دود.
همه مردان و زنان در خانه های خود هستند و همه پرندگان از درختان محافظت می کنند
در این فصل از عصاره صدای بلند قورباغه و طاووس به گوش می رسد
در چنین فضایی، افرادی که دردهای جدایی را تجربه میکنند، به شدت نگران هستند، اما کریشنای بیتفاوت، رحم نمیکند و در ذهن او درد و رنجی ایجاد نشده است.
مخازن با آب پر شده و مجراهای آب در مخزن در حال ادغام هستند
ابرها باعث پاشیدن باران می شوند و پرنده باران شروع به گفتن موسیقی خود کرده است.
ای مادر! ماه ساوان فرا رسیده است، اما آن کریشنای فریبنده در خانه من نیست
که کریشنا با زنان در شهر پرسه می زند و با این کار، دردی در دل آن شخص بی تفاوت و بی رحم پدید نمی آید.918.
پروردگار من اینجا نیست و ماه بهادون آغاز شده است
ابرها از ده جهت در حال جمع شدن هستند، هیچ تفاوتی بین روز و شب ظاهر نمی شود و در تاریکی برق مانند خورشید می درخشد.
از آسمان گربه و سگ می بارد و آب سراسر زمین را فرا گرفته است
در چنین روزگاری که کریشنای بی رحم ما را رها کرده و هیچ دردی در دل او پدید نیامده است.919.
ماه قدرتمند کوار (آسوج) آغاز شده است و آن کریشنای آرامش بخش، حتی اکنون نیز ما را ملاقات نکرده است.
ابرهای سفید، درخشش شب و عمارت هایی چون کوه به چشم می خورد
این ابرها بی آب در آسمان حرکت می کنند و با دیدن آنها دل ما بی تاب تر شده است
ما در عشق غرق شدهایم، اما از آن کریشنا بسیار دور شدهایم و هیچ دردی در دل آن قصاب بیرحم نیست.920.
در ماه کارتیک در آسمان مانند نور چراغ روشنایی است
گروه های مست در بازی زن و مرد این جا و آنجا پراکنده اند
دیدن خانه و حیاط همگی مانند پرتره ها جذاب می شوند
این که کریشنا نیامده و ذهنش در جایی در آن غرق شده است، با انجام این کار، حتی اندکی رنج در ذهن آن کریشنای بی رحم نبوده است.921.
انبوه نیلوفر آبی در مخزن عطر خود را پخش می کند
همه پرندگان به جز قو در حال نواختن هستند و صدای آنها را می شنوند، این علاقه در ذهن بیشتر می شود.
کریشنا حتی در ماه ماغار هم نیامده است، بنابراین در روز و در شب آسایش وجود ندارد
بدون او آرامشی در ذهن وجود ندارد، اما در قلب آن کریشنای بی تفاوت هیچ دردی پدید نمی آید و هیچ دردی پدیدار نمی شود.
فضای غم و اندوه در زمین و آسمان و خانه و حیاط حاکم است
درد جانکاهی چون خار در کنار رودخانه و جاهای دیگر بلند می شود و روغن و هدیه عروسی همه دردناک جلوه می کنند.
همانطور که زنبق در ماه پو پژمرده می شود، بدن ما نیز به همان شکل پژمرده شده است
این که کریشنا عشق خود را در آنجا تحت وسوسهای به نمایش گذاشته است و با انجام این کار، هیچ درد و ناراحتی در قلب او ایجاد نشده است.923.
معشوق من در خانه من نیست، بنابراین خورشید که درخشش خود را نشان می دهد، می خواهد مرا بسوزاند.
روز ناخودآگاه می گذرد و تأثیر شب بیشتر می شود
کبوتر با دیدن بلبل به سمت او می آید و متوجه درد جدایی او می شود و می ترسد.