کشتریاها شروع به خدمت به برهمن ها کردند و وایشیاها کشتریاها را خدایان می دانستند.838.
(سری راما) با سرکشی امثال راوانا را در نبرد کشت
شدراها شروع به خدمت به همه کردند و به هر کجا که فرستاده شدند رفتند
لانکا (به این ترتیب) به گونه ای داده می شود که گویی تاکا داده شده است.
رام همیشه از زبان خود در مورد تمرین مدیریت بر اساس وداها صحبت می کرد.839.
دو بیت
سری راما سال ها با از بین بردن دشمنان حکومت کرد.
(سپس) برهماراندرا شکست و کوشالیا گرسنه شد. 841.
رام با کشتن مستبدانی مانند راوانا، با رهایی فداییان و خدمتگزاران مختلف (گاناس) و با جمعآوری مالیات لانکا حکومت کرد.840.
دوره استانزا
به همین ترتیب وداها به صورت آیینی اجرا می شدند.
به این ترتیب رام برای مدتی طولانی حکومت کرد و روزی کاوشالیا بر ترکیدن اعصاب برام راندرا آخرین نفس خود را کشید.841.
چاوپای
(سری رام) به طرق مختلف به مادر احترام می گذاشت،
مراسمی که در هنگام مرگ کسی انجام می شود، طبق وداها نیز به همین ترتیب انجام می شد
پس از مرگ او سومیترا نیز درگذشت.
پسر خوش خیم رام به خانه رفت (و خودش هم تجسم بود) هیچ گونه کمبودی نداشت.842.
یک روز سیتا به زنان یاد داد،
آداب و رسوم زیادی برای نجات مادر انجام می شد و تا آن زمان کایکی نیز از دنیا رفته بود.
وقتی سری راما آمد و او را دید،
پس از مرگ او، به انجام KAL (مرگ) نگاه کنید. سومیترا نیز درگذشت.843.
رام در ذهنش گفت:
سیتا یک روز در حال توضیح دادن برای زنان، پرتره راوانا را روی دیوار کشید.
تنها پس از آن است که شما تصویر او را کشیده اید و آن را دیده اید.
رام وقتی این را دید کمی با عصبانیت گفت.844.
سرعت رام در ذهن او:
دو برابر کردن
او (سیتا) باید کمی به راوانا علاقه داشته باشد، به همین دلیل است که او به پرتره او که توسط او کشیده شده است نگاه می کند.
پس ای زمین (مادر! تو) به من راه بده و مرا بپیچ. 846.
سیتا با شنیدن این سخنان عصبانی شد و گفت که رام حتی در آن زمان او را متهم می کرد.845.
دوره
���������������������������������������� است��را اگر رام، خاندان پادشاه راغو، همواره در قلب من، در گفتار و عمل من بماند،
ای زمین مادر! تو به من جایی می دهی و مرا در خودت ادغام می کنی.���846.
چاوپای
دو برابر کردن
با شنیدن این سخنان زمین از هم پاشید و سیتا در آن ادغام شد
سیتا بدون سری راما و راما نمی توانند بدون سیتا زندگی کنند. 848.
با دیدن این قوچ تعجب کرد و در این رنج تمام امید به حکومت را خاتمه داد.847.
دوره
این دنیا قصر دودی است که برای هیچکس ارزشی نداشت
سیتا بدون رام نمی توانست زندگی کند و زنده ماندن رام بدون سیتا غیرممکن است.848.
چاوپای
دو برابر کردن
درست زمانی که شاه آج خانه را به مقصد ایندراماتی ترک کرد و یوگا گرفت،
به همین ترتیب، سری راما نیز در جدایی سری سیتا جسد را رها کرد. 850.
رام به لاکشمان گفت: «تو روی دروازه بنشین و اجازه نده کسی وارد شود.» رام خودش وارد قصر شد و با رها کردن جسدش از این خانه مرگ خارج شد.849.
دوره
هشتاد و چهار