هانومان در حالی که به پای سیتا افتاد گفت: «ای مادر سیتا! رام دشمن (راوانا) را کشته و اکنون در خانه شما ایستاده است.644.
ای مادر سیتا! عجله کن
جایی که رام جی پیروز شده است (جنگ).
همه دشمنان کشته می شوند
���ای سیتا مادر! به سرعت به محل رام بروید، جایی که او پیروز شده و با کشتن همه دشمن، بار زمین را سبک کرده است.»��645.
(سیتا) با خوشحالی رفت.
هانومان (آنها) را با خود برد (به رامجی آمد).
سیتا رام جی را دید
سیتا که از همراهی هانومان بسیار خرسند بود، رام را دید و متوجه شد که رام زیبایی گرانبهای خود را حفظ کرده است.646.
در پای سیتا (سری راما).
راما آن را دید. (پس رام گفت-)
ای نیلوفر چشم!
سیتا به پای رام افتاد که او را دید و خطاب به آن بانوی نیلوفر چشم و سخن شیرین 647
(شما) وارد آتش شوید،
شما پاک خواهید شد.
سیتا به راحتی پذیرفت (این اجازه).
���ای سیتا! وارد آتش شو تا پاک شوی.��� او موافقت کرد و آتشی از آتش آماده کرد.648.
(سیتا به این ترتیب در حالی که آتش روشن بود وارد او شد).
او مانند رعد و برقی که در ابرها دیده می شود در آتش ادغام شد
همانطور که گیتا با وداها مخلوط شده است،
او مانند گیتا با شروتیس (متون ضبط شده) با آتش یکی شد.649.
ضای داخل شد (سیتا در آتش).
او وارد آتش شد و مانند طلای خالص بیرون آمد
راما (او را) گردنش گرفت.
رام او را به آغوش گرفت و شاعران در این باره به مدح سرودند.650.
همه سادوها (افراد) این آزمون آتشین را پذیرفتند
همه اولیا این نوع آزمایش آتش را پذیرفتند و موجودات سه عالم این حقیقت را پذیرفتند
(زمانی که) ناقوس پیروزی شروع به نواختن کرد،
آلات موسيقي پيروزي نواخته شد و رام نيز از شادي غوغا كرد.651.
بنابراین سیتا برنده شد،
SIta خالص مانند یک آهنگ فوق العاده فرخنده فتح شد
همه خدایان خوشحال شدند
همه خدایان شروع به باران کردن گل از آسمان کردند.652.
پایان فصل با عنوان اعطای پادشاهی به ویبیشان، انتقال دانش همزمان به ماندودری و اتحاد با سیتا در راماوتار در باچیتار ناتاک.
اکنون شرح ورود به آیودیا آغاز می شود:
رساوال استانزا
سپس راما در جنگ پیروز شد
رام که در جنگ پیروز شد، بر روی خودروی هوایی پوشپاک سوار شد
همه قهرمانان غرش کردند
همه رزمندگان از شادی فراوان غرش کردند و آلات موسیقی پیروزی طنین انداز شد.653.
خیلی خوشحال بودن
و با لشکری از میمون ها
(رام جی آمد) آیودیا پوری را دید
میمونها با خوشحالی هوا را به پرواز درآوردند و آوادپوری را زیبا چون بهشت دیدند.654.
مکرا استانزا
ارباب سیتا (رام چاندرا) سیتا را آورده است،
رام اومده سیتا رو با خودش آورده و
(همه) شادی را در دلهایشان افزوده است