و به بهانه دوستش او را از هر نظر محروم کرد.(11)
چوپایی
شخصی (خدمتکار) با تمبر فریفته شد،
به عده ای سکه طلا تقدیم کرد و به عده ای دست دوستی دراز کرد.
شروع کرد به عشق ورزیدن با کسی
بر بعضى محبت فرود آورد و با بعضى زنها عشق ورزيد (12).
دوهیرا
به عده ای لباس گران قیمت داد و به عده ای مال داد.
و با چنین اعمالی بر تمام کنیزان نیز پیروز شد.(l3)
چوپایی
بدین ترتیب (پادشاه) (زنان) را در بیرون اسکان داد.
بنابراین، او تمام زنان بیگانه را اسیر خود کرد و همه آنها زیر پا گذاشته شدند.
که (زن) اسرار را به پادشاه نداد،
همه اسرار را به رجا میرساندند و هر که نمیکرد، رجا او را دعوت نمیکرد.(14)
دوهیرا
همه خدمتکاران تحت کنترل راجا قرار گرفتند،
و هر چه از رانی می شنیدند، می آمدند و برای رجا فاش می کردند.(15)
هر زمان که رانی صحبت می کرد، خدمتکاران موافقت خود را نشان می دادند.
اما از سوی دیگر، فوراً به اطلاع رجا میآمدند.(16).
چوپایی
یک روز پادشاه فکر کرد
یک روز، راجا در مورد آن فکر کرد، و تصمیم گرفت که یک طرح،
تمام پول این زن احمق را بردارید
«تمام دارایی این زن را مصادره می کنم و او را به سختی از طریق معاش زندگی می کنم.» (17)
خدمتکار ملکه ای را صدا زدند،
یک خانم که خدمتکار رانی بود می آمد و همه چیز را به راجا می گفت.
بانو (ملکه) او را مال خود می دانست،
زن او را معتمد خود میدانست، اما احمق راز واقعی را نمیدانست.(18)
(ملکه) او را (کنیز) مادر از پسرش می خواند
او که سالخورده بود، آن کنیز را مانند مادرش می دانست و پول زیادی برای او خرج می کرد.
او قبلاً در مورد چیت (با خدمتکار) صحبت می کرد.
اما هر چه به او فاش می کرد، می رفت و به راجا می گفت.(l9)
(یک بار پادشاه به کنیز توضیح داد که) من به شما می گویم خیلی بد خوب است
راجا به خدمتکار گفت: "تو را سرزنش خواهم کرد و بلافاصله با دیدن او عصبانی خواهم شد."
گفتن که (من) تو را خیلی شکست خواهم داد
«با توجه به همسرم، تو را به اندازه کافی کتک میزنم و تو را ترک میکنم، اما او این راز را نمیفهمد» (20).
دوهیرا
سپس اضافه کرد: «تو باید محرم او باقی بمانی.
«و هر چه او به تو بگوید، آن را بر من آشکار میکنی» (21)
ظاهراً او با رانی متحد شد و سعی کرد او را راضی نگه دارد.
هر چه برای آموختن می آمد، می آمد و به رجا می گفت.(22)
چوپایی
پادشاه زنی را صدا زد.
راجا زنی را صدا زد، او را با پول فریب داد،
برو و آنچه را که گفتم (به او) بگو.
و از او خواست همانگونه که از او خواسته عمل کند و خود را محرم رانی جلوه دهد.(23)
دوهیرا
راجا با دادن ثروت زیاد، او را به طرف خود جلب کرده بود.