فیلها، اسبها، ارابهها و ارابهنوردان پس از قطع شدن درختهای موز در پایان بهار، در میدان جنگ به زمین افتادند.
میمون ها خشمگین بودند زیرا خشم در دل آنها بیدار شده بود.
نیروهای میمون نیز بر روی دشمن افتادند که در دل به شدت خشمگین شده بودند و از چهار طرف به جلو فوران کردند و بدون عقب نشینی از موضع خود به شدت فریاد می زدند.
مهمانی راوانا هم با تیر و کمان و مقعد و نیزه از آنجا آمد. با درگیر شدن در جنگ
از سوی دیگر لشکر راوانا با اسلحه و بازوهایی چون تیر و کمان و گرز به جلو هجوم آورد و چنان افتاد که ماه در مسیر خود دچار توهم شد و تفکر شیوا مانع شد.611.
بدن مجروح قهرمانانی که در جنگ سقوط کرده بودند به دلیل جراحات بسیار وحشتناک شده بود.
پس از زخمی شدن بر بدن، رزمندگان تاب خوردند و شروع به سقوط کردند و شغال ها، کرکس ها، ارواح و شیاطین در ذهن شاد شدند.
همه جهات با دیدن جنگ وحشتناک به لرزه در آمد و دیگپال ها (سرپرست ها و مدیران) فرا رسیدن قیامت را حدس زدند.
زمین و آسمان مضطرب شدند و با دیدن وحشتناک جنگ، خدایان و شیاطین هر دو حیران شدند.612.
راوانا که در ذهن بسیار خشمگین بود شروع به پرتاب تیرهای جمعی کرد و
با تیرهای او زمین و آسمان و همه جهات پاره شد
از این طرف رام به سرعت خشمگین شد و پرتاب دسته جمعی آن تیرها و تیرها را نابود کرد.
تاریکی که به خاطر تیرها گسترده شده بود، با تابش آفتاب دوباره از هر چهار طرف پاک شد.613.
رام پر از خشم تیرهای زیادی را رها کرد و
باعث شد فیل ها، اسب ها و ارابه سواران به پرواز درآیند
راهی که از طریق آن می توان اندوه سیتا را از بین برد و او را آزاد کرد،
رام امروز این همه تلاش کرد و آن نیلوفر چشم با جنگ هولناک خود خانه های زیادی را ترک کرد.614.
راوانا از عصبانیت رعد و برق زد و باعث شد ارتشش به جلو هجوم بیاورد.
با صدای بلند فریاد زد و اسلحههایش را در دست گرفت، مستقیم به سمت رام آمد و با او درگیر شد
او با شلاق زدن اسبهایش را بینتیجه تاخت.
او ارابه خود را به دستور من با تیرهایش رام را رها کرد و جلو آمد.615.
وقتی تیرها از دستان رام زمین پرتاب شدند،
آسمان، جهان پایین و چهار جهت به سختی قابل تشخیص بودند
آن تیرها که زره جنگجویان را سوراخ می کند و بدون آهی آنها را می کشد،