(سپس) ازدواج قبلی را به یاد آورد. 13.
وقتی دوران کودکی (ش) رفت
(پس شکل او) رفته رفته بیشتر و بیشتر شد.
تغییر در کودکی رخ داد
و فریاد کام دیو از این اندام به آن دست رفت. 14.
خود:
یک روز پس از کشتن یک آهو (در شکار)، دول در ذهن خود چنین فکر کرد
این سن (من) در خانه زنان سپری می شود، (هرگز) به بی احتیاطی هم فکر نکردم.
من هرگز در مورد کسی که در کودکی ازدواج کردم نشنیده بودم.
او داشت به خانه می آمد (اما به این فکر می کرد) نیامد و در راه به خانه همسرش رفت. 15.
با بستن کمر و تزیین لباس، سربازان دعوت شدند و برای برات آماده شدند.
جواهرات زیبا بر همه جا می درخشید و حالا شادی را در دل نمی گنجاند.
شکل (ش) از زیبایی بسیار می درخشید و شکوه و جلال ناینا قابل توصیف نبود.
همه حواس، خدایان و شیاطین با دیدن زیبایی (او) گیج شده اند (یعنی مست شده اند). 16.
بیست و چهار:
(وقتی) سور سان راجا شنید
که پسر پادشاه بیر سن آمده است،
(سپس) مردم زیادی برای هدایت فرستاده شدند
که آنها را با احترام فراوان به خانه آورد. 17.
سپس شمس رانی شنید
که دولا به کشور ما آمده است.
(او) دلش خیلی خوشحال بود
و آن که ضعیف بود (در غیاب شوهر) قوت گرفت (با آمدن طبل). 18.
او با معشوقه اش آشنا شد عزیز
و در ذهن بسیار خوشحال شد.
(او) محبوب خود را نوازش می کرد
و بانکا (شوهر) از آن زن جوان طلاق نمی گرفت. 19.
دوگانه:
پریتام لاغر بود و پریتاما هم لاغر بود. با ایجاد عشق زیاد
(او) با در آغوش گرفتن او روی تخت دراز می کشید و لحظه به لحظه از او دور می شد. 20.
بیست و چهار:
(او) با شمس بازی نمی کرد.
او در چیت به همین فکر می کرد.
(بنابراین) دست کشیده حرکت نکرد
باشد که کمر پریا (نازک) شکسته شود. 21.
دوگانه:
آنگاه شمس چنین گفت ای دوست طبل! گوش کن
به دلت مطمئن باش و محکم با من بازی کن. 22.
ضولا از ناروار کوت در شهر پرم ساکن شد.
به همین دلیل است که همه زنان شروع به تلفظ نام Dhole برای عزیزان (خود) کردند. 23.
(شمس گفت) باید از من بترسید و یک شک در دل خود راه ندهید.
(زیرا) همانطور که ابریشم پس از چند بار فشار دادن نمی شکند (به همین ترتیب بدن من درگیر نمی شود). 24.
قاطعانه:
پریتام با شنیدن این حرف او را خشنود کرد
و با شمس هشتاد و چهار کرسی گرفت.
اندامش را در آغوش گرفت و بوسه های زیادی گرفت
و با خوشحالی موچین را نیشگون گرفت و با او بازی کرد. 25.
مردان باهوش و زنان باهوش راتی را با سرهم بندی جشن می گرفتند.