وقتی روز دوم فرا رسید
پس کیسه های پر از کفش را فرستادند.
(دشمن) مردم آن را گنجی پنداشتند و بر آن افتادند.
آن طرف آن زن با پول شاهان را غارت کرد. 12.
(هنگامی که) روز دوم گذشت و روز سوم فرا رسید
بنابراین رانی در یک مکان ناگارا را نواخت.
مردم با ثروت خود فرار کردند (و به آن راه رسید).
(او) همه ثروتمندان را غارت کرد، حتی یک نفر را رها نکرد. 13.
(او) در روز چهارم آتش زد.
Aap مهمانی را در یک مکان پنهان کرد و اصرار کرد.
همه مردم پادشاهان شروع به خاموش کردن آتش کردند.
(در اینجا) پادشاهانی که ماندند، (آنها) به دست آن زن کشته شدند. 14.
با آماده کردن لشکر خود در روز پنجم
او به طرف ارتش (دشمن) مشعل روشن کرد.
آپ بیرون رفت و لشکر پادشاه را زد.
(در مهمانی دشمن چنان غوغایی برپا شد که) پدر به سر پسر و پسر به سر پدر زد. 15.
دوگانه:
در شب جنگ سختی بین آنها درگرفت.
قهرمانان در جنگ جان باختند، پدر پسر را کشت و پسر پدر را کشت. 16.
در شب نبرد سختی در لشکر آنها رخ داد.
بزرگ و کوچک، شاه، رعیت، افراد بی شماری مجروح شدند. 17.
بیست و چهار:
پدر شمشیر را گرفت و پسر را کشت
و پسر (شمشیر گرفتن) بر سر پدر زد.
چنین جنگ وحشتناکی وجود داشت
و همه پادشاهان مجروح و کشته شدند. 18.
قاطعانه:
وقتی روز ششم اتفاق افتاد
بنابراین خندقی به عمق دو مرد حفر شد.
تیرک (آهن) را وارد کردند و آب بر آن ریختند.
او با شریران جنگ کرد و پشه بند به اسب ها داد. 19.
(ملكه) لشكر را دو رديف كرد.
تیرها، تفنگها و شمشیرها به تیراندازی ادامه دادند.
(سپس) ملکه با لشکر خود فرار کرد. (با دیدن این، تیم دشمن دنبال شد)
سواران هنگام رقص اسب ها به داخل خندق افتادند و (با سنبله) تعقیب شدند. 20.
دوگانه:
شانزده هزار جنگجو در یک نبرد جان باختند.
ملکه دوباره آمد و (بازماندگان باقیمانده) را با تفنگ و تیر کشت. 21.
قاطعانه:
وقتی روز هفتم فرا رسید
بنابراین به همه غذاها سم اضافه شد.
با مبارزه با دشمنان مدتی و تکه تکه کردن (آنها).
سپس بعد از نواختن زنگ به طرف دیگر رفت. 22.
وقتی جنگ متوقف شد، سربازان (حزب دشمن) این کار را انجام دادند
که با حرکت در اطراف و گرفتن نیزه در دست
دروازه های قلعه از هر طرف شکسته شد.
(از آنجا) شیرینی ها را گرفت و گره زد. 23.
دوگانه:
(آنجا) مردی که می نشست و شیرینی می خورد،
بدنش مسموم می شد و بلافاصله می میرد. 24.
بعد از چهار یا پنج ساعت، ملکه در حالی که شمشیر را در دست داشت به زمین افتاد
و همه کسانی را که شروع به خوردن غمر کرده بودند (بر اثر سم) کشت. 25.
قاطعانه:
آنگاه زن با فرستادن قاصدی ترتیب آشتی داد
و لشکری خوب آماده کرد و رفت.
وقتی ارتش از اسلحه ها گذشت،
پس پس از بیرون آوردن شمشیرها و راندن اسبها (روی طرف دشمن) خراب شد. 26.
دوگانه:
همه پادشاهان را کشت و ارتش (آنها) را نابود کرد
و پس از پیروزی در جنگ با نواختن شیپور پیروزی به خانه رفت. 27.
پادشاهان لرد جهان شخصیت های زیادی از او آموختند.
(او) سربازان شاه جهان را یکی یکی کشت. 28.
در اینجا فصل 204 از Mantri Bhup Samvad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است. 204.3858. ادامه می یابد
بیست و چهار:
گفته می شود که او پادشاه گجرات بزرگ است.
همسرش به بیجی کواری معروف بود.
چاتری خوش شانسی در آنجا زندگی می کرد.
چشمان کوماری با او جنگید. 1.
قاطعانه:
شب زن به او زنگ زد
و برای مدت طولانی با او با علاقه بازی کرد.
(او) دست هایش را دور سینه می پیچد و از برهنه شدن خوشش نمی آید.