آنها به طرف دیگر نفوذ کردند، وقتی تیرها پس از سوراخ کردن زره های فولادی افتادند، سیتا متوجه شد که این تیرها توسط Ram.616 تخلیه شده است.
یک تیر از دست سری راما (آسوراردانا) طعم گوشت را چشید،
او که تیرهای رام به او اصابت کرد، آن جنگجو نه توانست از آن مکان فرار کند و نه می توانست بجنگد، اما مرده روی زمین افتاد.
(تیرهای سری رام) سپر رزمندگان را سوراخ کرد و کلاه ایمنی میلیون ها سر را سوراخ کرد.
تیرهای رام زره جنگجویان را درنوردید و سپس جنگجویان توانا بدون هیچ علامتی بر زمین افتادند.617.
راوانا همه جنگجویان خود را فراخواند، اما آن جنگجویان باقی مانده فرار کردند
راونا میلیون ها خدا و شیاطین را کشت، اما در میدان جنگ تفاوتی نداشت.
با دیدن قدرت رام افراد نامدار آشفته شدند و
با پریدن از روی دیوارهای ارگ فرار کردند.618.
راوانا خشمگین شد و شروع به استفاده از سلاح در بیست بازو کرد.
راوانا با خشم شدید با سلاح از هر بیست بازو حمله کرد و با ضربات او زمین، آسمان و هر چهار جهت نامرئی شد.
(راما) تیرهای (راوانا) را در میانه میدان جنگ با میل و میل تیرها برید.
رام دشمنان را از صحنه جنگ دور انداخت و آنها را به راحتی مانند میوه خرد کرد. رام تمام سایبان ها، بنرها، اسب ها و ارابه داران متعلق به راوانا را خرد و پرتاب کرد.619.
وقتی راوانا ارابه خود را بدون اسب دید، عصبانی شد و با لجبازی راه رفت.
وقتی راوانا دید که ارابهاش از اسبها محروم است، به سرعت به جلو رفت و سپر، گرز سهگانه و نیزهاش را در دستانش گرفت و با رام جنگید.
راوانای مداوم، بدون هیچ ترسی از نیروهای میمون ها
بدون ترس به جلو حرکت کرد و با صدای خشن فریاد زد. جنگجویان زیادی مانند آنگاد، هانومان و غیره بودند، اما او از کسی نمی ترسید.620.
وقتی راوانا توسط رام چاندرا دیده شد که به ران-بومی می آید
هنگامی که پادشاه طایفه راغاوا راونا را دید که جلو می آید، (رام) با پرتاب بیست تیر خود مانند تخته سینه به او حمله کرد.
آن تیرها نقطه حساس راوانا را پاره کردند و (بدین ترتیب آغشته به خون شدند) گویی در اقیانوسی از خون شسته شده بودند.
این تیرها از قسمت های حیاتی او نفوذ کرد و در جریان خون غسل کرد. راوانا افتاد و جلو خزید، حتی محل خانه اش را فراموش کرد.621.
سری راما چاندرا با تیر و کمان در دست در میدان عصبانی شد.
رام، پادشاه طایفه راغوا، با خشم شدید، کمان خود را در دست گرفت و پنج قدم به عقب رفت، تمام بیست بازوی خود را برید.
با ده تیر، ده سر او را برای فرستادن آنها به خانه شیوا خرد کنید
رام پس از جنگ دوباره با سیتا ازدواج کرد، گویی در مراسم سوییاموارا او را فتح کرده است.622.
پایان فصل با عنوان «کشتن ده سر (راوانا) در راماوتر در باچیتار ناتاک.
اینک شرح دانش معاصر به ماندوداری و اعطای پادشاهی لانکا به ویبیشانا آغاز می شود:
شرح اتحاد با سیتا:
SWAYYA STANZA
از ترس او ایندرا مضطرب شد و حتی خورشید و ماه نیز به وحشت افتادند.
او که ایندرا، ماه و خورشید از او گیج شده بودند، او که انبارهای کوبر را غارت کرده بود و او که برهما در برابر او سکوت کرد.
او که موجودات زیادی مانند ایندرا با او جنگیدند، اما نتوانستند او را تسخیر کنند
رام با فتح او امروز در میدان جنگ، سیتا را نیز مانند مراسم سوایاموارا فتح کرد.623.
ALKA STANZA
به دلیل حمله ناگهانی، ارتش غول پیکر فرار کرد
نیروها به سرعت دویدند و شروع به مبارزه کردند، رزمندگان به سرعت دویدند و
جنگجویان بیقرار تاخت دور شدند
آنها افکار خود را در مورد دختران بهشتی فراموش کردند.624.
بلافاصله در لانکا غوغایی به پا شد.
جنگجویان میدان را رها کردند و تیرها وارد لانکا شدند
اشک از چشمان راوانا سرازیر شد
با دیدن رام به چشم خود صدای نوحه سر دادند.625.
پرشوتام راما (گفت که) راوانا را بکش
رام عالی همه آنها را کشت و بازوهایشان را برید
همه آنها پس از نجات جان (لانکا) فرار کردند.
سپس همه (دیگران) خود را نجات دادند، فرار کردند و رام تیرهایی را بر روی آن جنگندههای در حال اجرا فرود آورد.626.
در آن لحظه ملکه ها فرار کردند
همه ملکه بلافاصله گریان دویدند و به پای رام افتادند