کریشنا می خواهد به (آن) گوپی ها دست بزند، (اما) آنها فرار می کنند و به او دست نمی زنند.
گوپیها به کریشنا اجازه نمیدهند که آن قسمت از بدن را که میخواهد لمس کند، درست مانند آهو که در حین بازی جنسی از آهو دور میشود، لمس کند.
رادا در خیابان های کونج در حاشیه رودخانه پرسه می زند.
در ساحل رودخانه، در داخل طاقچه ها، رادا به سرعت به این طرف و آن طرف می رود و به گفته شاعر، کریشنا به این ترتیب هیاهوی نمایشنامه را به پا کرده است.658.
شب روشن شش ماهه اکنون همراه با هیاهوی نمایشنامه به شب تاریک تبدیل شده است
در همان زمان کریشنا همه گوپی ها را محاصره کرد
شخصی با دیدن نگاه کناری چشمان او مست شد و شخصی فوراً برده او شد
آنها مانند گروهی به سمت تانک حرکت می کردند.659.
کریشنا بلند شد و دوید، اما هنوز گوپی ها نتوانستند او را بگیرند
او آنها را سوار بر اسب شور خود تعقیب کرد
رادا (کریشنا) را با تیرهای ناینا سوراخ کرده اند، گویی کمان ابروها تیز شده است.
رادا با تیرهای چشمانش که از کمان ابرویش رها شده بود سوراخ شد و مانند آهویی که توسط شکارچی به زمین افتاده است بر زمین افتاده است.660.
در مورد هوشیاری، رادا شروع به دویدن در مقابل کریشان در آن اتاق های خیابان کرد
کریشنا زیباروی بزرگ، سپس او را از نزدیک دنبال کرد
مردی که عاشق این کاوتاکای سری کریشنا است در چین به موکشا می رسد.
با دیدن این بازی عاشقانه، موجودات رستگار شدند و رادا مانند یک گوزن که در مقابل یک اسب سوار حرکت می کرد ظاهر شد.661.
اینگونه است که سری کریشنا می خواهد رادا را که در خیابان های کونج می دود، بگیرد.
کریشنا رادا را گرفتار کرد که مانند کسی که مرواریدها را پس از شستن مرواریدها در ساحل یامونا در طاقچه ها دنبالش می دود.
به نظر می رسد که کریشنا به عنوان خدای عشق، تیرهای عشق پرشور را با دراز کردن ابروهایش پرتاب می کند.
شاعر در توصیف این منظره به صورت مجازی می گوید که کریشنا رادا را مانند اسب سواری در جنگل در حال صید یک گوزن گرفتار کرد.662.
کریشنا جی در حالی که رادا را در دست دارد، کلمات شیرینی مانند شهد با او می گوید.
کریشنا پس از گرفتن رادا، این کلمات شیرین شهد مانند را به او گفت: «ای ملکه گوپی ها! چرا از من فرار می کنی؟
���ای صورت نیلوفر آبی و تنی از طلا! من راز ذهن تو را می دانم
تو در جنگل سرمست از شور عشق کریشنا را جستجو می کنی.»663.
با دیدن گوپیس با رادا چشمانش را پایین آورد
به نظر می رسید که او شکوه چشمان نیلوفر آبی خود را از دست داده است
به چشمان کریشنا نگاه می کند
او با لبخند گفت: "ای کریشنا، مرا رها کن، زیرا همه همراهان من نگاه می کنند."664.
کریشنا پس از گوش دادن به گوپی (رادا) گفت، او شما را ترک نخواهد کرد.
کریشنا با گوش دادن به سخنان رادا گفت: "من تو را ترک نمی کنم، پس اگر این گوپی ها نگاه می کنند، من آنها را رد نمی کنم.
آیا مردم نمی دانند که اینجا عرصه بازی های عاشقانه خود ماست
بیهوده با من دعوا می کنی و بی دلیل از آنها می ترسی.»665.
پس از گوش دادن به سری کریشنا، بانو (رادا) با کریشنا اینگونه صحبت کرد.
رادا با گوش دادن به صحبت های کریشنا گفت: "ای کریشنا! حالا شب توسط ماه روشن شده است، بگذار تاریکی در شب باشد.
پس از شنیدن سخنان شما اینگونه در ذهنم فکر کرده ام.
من نیز پس از گوش دادن به صحبت های شما در مورد روشن شدن ماه، در ذهن خود منعکس شده است. و این را در نظر بگیرید که خجالتی بودن کاملاً منع شده است.666.
ای کریشنا! (شما) با من بخندید و (اینجوری) صحبت کنید یا (واقعا) خیلی دوست داشته باشید.
ای کریشنا! تو با دیدن کل نمایش اینجا و آنجا با من صحبت می کنی، گوپی ها لبخند می زنند.
کریشنا! (من) می گویم مرا رها کن و حکمت بی شهوت را در ذهنت نگه دار.
ای کریشنا! درخواست من را بپذیر و مرا رها کن و بی آرزو شو ای کریشنا! من تو را دوست دارم، اما تو هنوز در ذهنت دوچندان هستی.667.
(کریشنا گفت) ای جنتلمن! (یک بار) شنید که یک پرنده شکاری ("لاگرا") از گرسنگی حواصیل را رها کرد.
ای معشوق! آیا میمون با گرسنه شدن میوه را ترک می کند؟ همان طور که عاشق معشوق را ترک نمی کند
��و افسر پلیس تقلب را رها نمی کند، بنابراین من شما را ترک نمی کنم
آیا تا به حال شنیده اید که شیری گوزن را ترک کند؟...668.
کریشنا به آن دختر که از شور جوانی اشباع شده بود، گفت
رادا در حالت جدید در میان چاندربهاگا و دیگر گوپی ها بسیار زیبا به نظر می رسید:
شاعر (شیام) تشبیه را (در آن زمان) به صورت شیر در حال گرفتن آهو می فهمید.
شاعر می گوید همانطور که آهو گوزن را می گیرد، کریشنا با گرفتن مچ رادا، او را با قدرت خود تحت سلطه خود درآورد.669.