(به نظر می رسد) گویی ذرات سیاه طنین می اندازند و مانند آتش (از آتش بازی).
شیوا می رقصد، گلدسته ها را می چرخاند.
با پرتاب تیرها، اسلحهها مانند آتشهایی که در ابرها بالا میآیند، پراکنده میشوند، شیوا که از خوشحالی میرقصد، تسبیحهای جمجمهها را میبندد، رزمندگان شروع به جنگیدن میکنند و پس از انتخاب دختران بهشتی، عروسی میکنند.486.
(در جایی) دست و پا می ریزند (و در جایی) دوان دوان و پسران پرسه می زنند.
(جایی) فیل سواران، اسب سواران، گله های جنگجو افتاده اند.
فریاد از عقاب ها شنیده می شود و (شنیدن) قلب رزمندگان می تپد.
با کوتاه شدن و شکسته شدن دست و پا، فیل سواران، اسب ها و دیگر جنگجویان دسته دسته شروع به سقوط کردند، قلب رزمندگان با هر چالش به تپش افتاد و با برخاستن جنگجویان با سبیل های زیبا، زمین به خاک افتاد.
رساوال استانزا
(کسانی که در مقابل ایستاده اند) کشته می شوند.
کسانی که شکست خورده اند (با فرض اینکه عین باشند) دوباره متحد شده اند.
همه با هم
او که پیش از آنها مقاومت کرد کشته شد و او که شکست خورد تسلیم شد، بدین ترتیب همه به طرز لذت بخشی تعدیل شدند.488.
آیا این همه صدقه (بیشتر) داده اید، چقدر است؟
شاعران نمی توانند (او) را توصیف کنند.
همه پادشاهان خوشحال هستند.
آنقدر صدقه داده شد که فقط شاعران وصفشان کنند، همه پادشاهان شاد شدند و شاخ پیروزی به صدا درآمد.489.
کشور خراسان فتح شده است.
همه (دشمنان) را با خود برده است.
(کالکی) مانترا را به همه داده است
مملکت خراسان فتح شد و همه را با خود برد، خداوند (کالکی) مانترا و یانترا خود را به همه داد.490.
(کالکی) با فریاد دور شده است.
ارتش بسیار بزرگی به حزب پیوسته است.
کریپاناها و باهاها (بسیاری) وجود دارد،
از آنجا با نواختن شیپورها و همراه داشتن تمام لشکریان به جلو حرکت کرد، رزمندگان شمشیر و کتک در اختیار داشتند، آنها به شدت عصبانی و جنگجویان درگیر بودند.491.
توتاک استانزا
(با طلوع کالکی) زمین لرزید. شش ناگ می خواند.
در دشت ها زنگ ها با صدای بلند به صدا در می آیند.
(جنگجویان) در نبرد تیر می زنند و از خشم غرش می کنند.
زمین می لرزید و ششناگا نام های خداوند را تکرار می کرد، ناقوس های وحشتناک جنگ به صدا درآمد، جنگجویان در خشم تیرهای خود را رها می کردند و از دهان خود فریاد می زدند «کشت، بکش».492.
(جنگجویان) زخم ها را بریده اند و (دیگران) را نیز مجروح می کنند.
درگیری زره و زره وجود دارد.
کرکس های بزرگ زیادی در آسمان سروصدا می کنند.
با تحمل درد و رنج جراحات، شروع کردند به زخمی کردن و بریدن زره های خوب پولادین در میدان جنگ، ارواح و کرکس ها در آسمان به حرکت در آمدند و خون آشام ها کرکس ها را در آسمان فریاد زدند و خون آشام ها به شدت فریاد زدند.493.
آسمان پر از گروه های سرگردان هوراست.
او در پناه عروسک ساندار دیل ول (قهرمانان) می افتد.
آن الهه ها آوازهای شگفت انگیزی می خوانند.
دختران بهشتی در آسمان حرکت کردند و آمدند در میدان جنگ به جستجوی و پناه بردن رزمندگان پرداختند، از دهان آواز خواندند و بدین ترتیب گاناس و دختران بهشتی در آسمان پرسه زدند.496.
رزمندگان می بینند و شیوا دارد گلدسته می کند (پسران).
میمون ها با خنده به اطراف می دوند.
رزمندگان به اطراف حمله می کنند و به ارتش حمله می کنند و زخمی می کنند.
شیوا با دیدن رزمندگان شروع به زدن تسبیح جمجمه ها کرد و یوگینی ها خندیدند و حرکت کردند، جنگجویان که در لشکرها پرسه می زدند زخمی شدند و بدین ترتیب شروع به عمل به وعده خود در تسخیر غرب کردند.495.
دوره
با فتح کل جهت غربی (کالکی) به سمت جنوب حرکت کرده است.
کالکی با فتح کل غرب به فکر حرکت به سمت جنوب افتاد و من از جنگ هایی که در آنجا رخ داده است صحبت نمی کنم.496.
توتاک استانزا
گروههایی از جوگانها در حال سردادن «جایجایکاار» در بیابان هستند.
ترسوها و ناظران (قهرمانان) از ترس کالکی (آواتار) می لرزند.
دورگا با صدای بلند می خندد.