او با یک پادشاه ازدواج کرده بود اما پسری نداشت. 1.
بیست و چهار:
شاه تلاش های زیادی کرد
اما خدا پسری به او نداد.
تمام حالت جوانی (او) تمام شده است
و بالاخره پیری فرا رسید. 2.
سپس ملکه جوان شد
وقتی جوانی شاه گذشت.
شاه از او پذیرایی نکرد
به همین دلیل زن در ذهن خود بسیار می سوخت (یعنی غمگین بود). 3.
دوگانه:
رانی با مردی دوست می شود.
هر روز او را به خانه صدا می زد و با او رابطه جنسی داشت. 4.
بیست و چهار:
او توسط برادر دارما کشته شد
این موضوع در تمام دنیا پخش شد.
هر روز او را برادر صدا می کرد
و (با او) روچی با علاقه بازی می کرد. 5.
(ملکه فکر کرد که) از این پس من پسری خواهم داشت،
همه او را پسر یک پادشاه خواهند دانست.
(با این) کشور به زندگی خود ادامه خواهد داد، مردم با خوشی زندگی خواهند کرد
و تمام غم و اندوه دلم برطرف خواهد شد. 6.
قاطعانه:
بسیاری از اغماض با او شروع شد.
(او) تمام امور پادشاه را از ذهن خود فراموش کرد.
چشمانش را اینطوری می پیچید
همانطور که آهو پس از دیدن گوزن به دام می افتد.7.
در این روزها شاه به بهشت رفت.
مردم با دیدن ویران شدن دولت، مضطرب شدند.
سپس ملکه میترا را صدا زد
و او را به چتر انداخت و پادشاهی را به او سپرد. 8.
بیست و چهار:
در خانه ما پسری به دنیا نیامد
و پادشاه به بهشت رفته است.
حالا بر برادرم حکومت خواهد کرد
و خورشید بالای سرش آویزان خواهد شد. 9.
(اکنون) این برادر من حکومت خواهد کرد
و چهار و چتر بالای سرش آویزان خواهد شد.
به همه شوالیه ها اجازه می دهد.
هر جا بفرستد می رود آنجا. 10.
دوگانه:
ملکه با گفتن این سخن، پادشاهی را به دوست (خود) داد.
میترا با دادن چتر و تزئینات سلطنتی به پادشاهی رسید. 11.
بیست و چهار:
همه رزمندگان زیر پای (دوستش) قرار گرفتند
و به نام چوداری روستا.
آنها را با شربت برگردانید
و شروع به رابطه جنسی با دوستت کردی. 12.
(اکنون) پادشاهی من موفق است
(و بدین ترتیب) تمام مال و سلطنت را به میترا بخشید.
( شروع کرد به گفتن ) فرقی بین من و میترا نیست .
(این مطلب را) همه کودکان و پیران می دانند. 13.
همه مردم اینطور می گفتند
و او در مجلس نشسته به فکر فرو رفت
که ملکه پادشاهی را ویران شده دید،
بنابراین سلطنت به برادرش داده شد. 14.
دوگانه:
رانی از دیدن بدن جوان (دوستش) در حال بازی بسیار خوشحال شد.
او این شخصیت را بازی کرد و پادشاهی را به او بخشید. 15.
احمق ها این گونه می گفتند که (ملکه) پادشاهی را پس از دیدن از بین رفتن برادر به برادر داد.
اما آنها نتوانستند تفاوت واقعی را درک کنند. 16.
در اینجا فصل 208 از Mantri Bhup Samvad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است. 208.3934. ادامه می یابد
دوگانه:
در دهرا ناگار یک پادشاه سوجان به نام بهارتاری زندگی می کرد.
او در چهارده علم متبحر و شجاع و نیرومند بود. 1.
بیست و چهار:
عمه او ملکه ای زیبا به نام متی بود
و پینگول دیوی نیز مورد علاقه انسان های فانی بود.
ملکه ها به زیبایی بی نظیری آراسته شده بودند.
چه خوب که دختران خدایان و غول ها در مقابلشان بودند. 2.
دوگانه:
زیبایی بزرگ بهان ماتی در آب جذب شد.