(هنگامی که) سم های زنجیر شده به صدا درآمد (آنگاه هر دو طرف به یکدیگر پیوستند).
شیپورهای زنجیردار بزرگ به صدا درآمد و صف سربازان شروع به نبرد با یکدیگر کردند، جنگجویان سبیل دراز و ظالم به جلو حرکت کردند.
رزمندگانی که سقوط کرده اند. گرسنگی (آنها) بیرون می آید.
همراه با آنها، جنگجویان قدرتمند از سقوط در میدان نبرد شروع به هق هق کردن کردند. رزمندگان در حال مستی مانند کسی که بعد از خوردن کنف فریاد می زند، فریاد می زنند. 468
مغرورها (قهرمانان) با صدای قلدرها سقوط کرده اند.
رزمندگان مغرور پس از ایجاد طنین شیپورهای بزرگ به جلو حرکت کردند و با شمشیر خود شروع به زدن ضربات کردند.
رگبار تیر باعث می شود خون مانند آب از چشمه جاری شود.
با رگبار تیرها جریان خون پیوسته جاری شد و این جنگ رام و راوانا در چهار طرف شهرت یافت.469.
وقتی ناگاراچی ها ناگاراها را به صدا درآوردند، جنگ شروع شد.
با به صدا در آمدن شیپور، جنگ وحشتناکی آغاز شد و دشمنان بر روی اسب های تندرو به این سو و آن سو سرگردان شدند.
در دل های هورون ها شادی است (و با آنها) آسمان پر است.
در آنجا در آسمان، دختران بهشتی با شور و شوق عروسی، رزمندگان دلاور را جمع کردند و نزدیکتر آمدند تا آنها را در حال جنگ ببینند.470.
PAADHARI STANZA
میگناد (ایندراری) جنگجو خشم وحشتناکی انجام داده است.
ایندرجیت با خشم شدید، کمان پهن خود را در دست داشت، شروع به پرتاب تیر کرد
Loth ها عذاب آور هستند و بازوها از هم جدا می شوند.
جنازه ها پیچید و بازوان رزمندگان به اهتزاز درآمد، جنگجویان به جنگ پرداختند و دختران بهشتی پر از شادی شدند.471.
چاکراها می درخشند، کره ها حرکت می کنند. جات ها (هیولاها) در حال حرکت هستند،
دیسکها برق میزدند، نیزهها حرکت میکردند و جنگجویان با موهای ماتشده به سرعت میجنگیدند تا انگار میخواهند در گنگ حمام کنند.
رزمندگان در جنگ پر از زخم هستند.
رزمندگان مجروح کشته شدند و از سوی دیگر رزمندگان با غیرت چهارگانه شروع به تیرباران کردند.472.
رزمندگان خودکفا درگیر جنگ هستند.
جنگجویان ترسناک گرفتار در جنگ تیرهایی مانند مارهای سمی می بارند.
یک رشته تیر آسمان را پوشانده بود.
با بارش تیرها آسمان دیده نمی شود و بین بلندی و پستی فرقی نمی گذارد.473.
(مغناد) در علم تمام سلاح ها و سلاح ها مسلط است.
همه رزمندگان در علم تسلیحات و مکان یابی ژنرال تخصص دارند و بر روی آنها تیر می اندازند.
(به همین دلیل) قهرمانان رام چاندرا و غیره طلسم شده اند
حتی رام، پادشاه طایفه راغو فریفته شد و همراه با سپاهش بر زمین افتاد.474.
سپس فرشته رفت و به روانا گفت
سپس پیام رسان ها رفتند تا به راوانا خبر دهند که نیروهای میمون ها شکست خورده اند
امروز با سیتا بیخیال و خوش بگذرون (چون).
و او مطمئناً می تواند در آن روز با سیتا ازدواج کند زیرا ایندرجیت قوچ را در جنگ کشته است.475.
سپس (روان) تریاتا (دیو) را صدا زد و گفت
سپس راوانا اهریمنی به نام تراژاتا را صدا کرد و از او خواست تا رام مرده را به سیتا نشان دهد
(تریجاتا سیتا را به آنجا برد) جایی که ارباب راما چاندرا در آنجا افتاده بود،
او سیتا را با قدرت تنتریک خود از آن مکان به جایی برد که قوچ پس از کشتن آهو در حالت ناخودآگاه مانند شیر خوابیده بود.476.
سیتا در دل مولای (ش) خشمگین شد (با دیدن چنین حالتی).
با دیدن رام در چنین حالتی، ذهن سیتا پر از عذاب شدید شد زیرا رام انبار چهارده هنر بود و غیرممکن بود که او را به چنین رویدادی باور کند.
پس از خواندن مانترای مار، طناب را برید
سیتا نزدیک رام رفت و ناگمانترا را خواند و رام و لاکشمن را زنده کرد و ذهنش پر از شادی شد.477.
(وقتی) سیتا از (ران بهومی) رفت (سپس) راما از خواب بیدار شد و لباس را گرفت.
وقتی سیتا برگشت، رام به همراه برادر و نیروهایش از خواب بیدار شد.
(در آن هنگام) شیپورها به صدا درآمد و جنگجویان نعره زدند.
جنگجویان دلیر با اسلحه به خود رعد و برق زدند و رزمندگان بزرگ با قدرت استقامت از میدان نبرد فرار کردند.478.
رزمندگان آماده پرتاب تیر در جنگ هستند.
رزمندگان با قدرتی هولناک شروع به تیراندازی در جنگ کردند و با خشم شدید شروع به تخریب حتی درختان کردند.
در آن زمان مقناد (سور میگ) فکر جنگ را رها کرد