اکنون او کامل بود و بدن متمایز او پیگیر، عهد بسته و مانند پسر حکیم عطری بود.356.
به این ترتیب فلش ساز از جت ساخته می شود
حکیم دات با دیدن تیرها و مراقبه او، بسیار خوشحال شد
(او) را به عنوان پانزدهمین گورو بزرگ در ذهن پذیرفت.
با پذیرفتن پانزدهمین گوروی خود و کنار گذاشتن تمام پشتکار او، او را به عنوان نجات دهنده خود پذیرفت.357.
اگر کسی خدا را اینگونه دوست بدارد،
به این ترتیب هر که پروردگار را دوست دارد از این اقیانوس بیکران هستی عبور می کند
توهمات بدن و ذهن را کنار بگذارید.
دات با حذف توهمات بدن و ذهن خود، به این ترتیب زیر پای پانزدهمین گورو خود به زمین افتاد.358.
پایان شرح پذیرش یک تیر ساز به عنوان پانزدهمین گورو.
اکنون شرح پذیرش کرکس به عنوان شانزدهمین گورو آغاز می شود
توتاک استانزا
(داتا) ویبوتی روی صورتش دارد.
حکیم همراه با شاگردانش بود که صورتش را به خاکستر آغشته کرده بودند و لباس اخرایی به تن داشت.
آنها شایستگی های یک گوبیند را با دهان می خوانند.
با دهانش حمد و ثنای پروردگار را می سرود و با همه ی هوس ها بی بند و بار حرکت می کرد.359.
حکیم خوش قیافه (داتا) در حال ذکر است.
صداهای مختلفی با دهان ایجاد می شد و بدن حکیم دات با انواع شکوه همراه بود.
او صحبت نمی کند (هیچ چیزی از دهانش)، او در کشورهای مختلف سرگردان است.
او بی صدا در کشورهای مختلف دور و نزدیک حرکت می کرد و در ذهن خود در مورد پروردگار تعمق می کرد.360.
(او) مارماهی درخشان زیبا (چواد) را دید.
در آنجا کرکسی را دید که تکهای گوشت در دهان گرفته بود و پرواز میکرد
(آن) مارماهی زیبا را دیگری دید که تکه ای گوشت را حمل می کرد
با دیدن آن، چهار کرکس قدرتمندتر به جلو حرکت کردند.361.
دیدن (او) در حال پرواز در آسمان با یک تکه گوشت،
آنها در آسمان پرواز کردند و در آنجا شروع کردند به مبارزه با آن کرکس
مارماهی زیبا (چدا) با دانستن قوی بودن (او) تکه ای از گوشت را برید
وقتی با دیدن این کرکس های قدرتمند تکه های گوشت را رها کرد و پرواز کرد.362.
با دیدن آن تکه گوشت زیبا ('palan')
با دیدن آن چهار کرکس، حتی زمین پایین نیز از ترس دیدن آنها پایدار شد،
با دیدن او مونی (داتا) در ذهنش شوکه می شود.
حکیم مبهوت شد و آنها را به عنوان گوروی شانزدهم پذیرفت.363.
زمانی که انسان از این راه (درک علت رنج) از همه دارایی ها دست می کشد.
اگر کسی به همه آرزوها بیتفاوت شود، تمام داراییها را رها میکند
سپس حواس پنج گانه (اشیاء) را رها کرده و بی حرکت می شوند.
آن وقت فقط می توان او را زاهد دانست و فهمش را مانند این کرکس ها کرد.364.
پایان شرح پذیرش کرکس به عنوان ششمین گورو.
اکنون شرح پذیرش پرنده ماهیگیری به عنوان هفدهمین گورو آغاز می شود
توتاک استانزا
با ساختن او شانزدهمین گورو
دات پس از پذیرفتن کرکس به عنوان هفدهمین گورو با ذهنی غیر وابسته، دوباره راه خود را ادامه داد.
دهان (ش) پر از آهنگ ممتد کلمات بود.
او از دهانش صداهای گوناگونی تولید می کرد و با شنیدن همین صداها، خدایان، گنداروها، مردان و زنان، همه خوشحال می شدند.365.
همینطور که می رفت به ساحل رودخانه نزدیک شد
که حکیمی زاهد سرسخت و ریاضت بود.
(او) در آنجا پرنده "ددیرا" را دید،
حکیم پیگیر و زاهد به نزدیکی نهر رسید و در نزدیکی ماهی پرنده پرنده ای به نام «ماهیگیر» را دید.
(آن پرنده) با حالتی آرام در آسمان بال می زد.