(در مجلس پادشاهان کشورها) کمان شیوا را آوردند و گذاشتند (در راجیا سبها).
اره پس از نشان دادن آن به پادشاهان جمع شده قرار داده شد.109.
راما (کمان شیوا) را در دست گرفت
رام آن را در دست گرفت، قهرمان (رام) پر از غرور شد.
و می خندد (به دانوش)
خندان آن را کشید و دو قسمت کرد.110.
همه خدایان راضی بودند
همه خدایان راضی شدند و انبوهی از گلها باریدند.
(همه جمع شدند) شاه شرمنده شد
پادشاهان دیگر احساس خجالت کردند و به کشورهای خود بازگشتند.111.
در آن زمان سیتا دختر پادشاه،
سپس شاهزاده خانم، خوش شانس ترین در سه جهان.
راما با گل تزئین شده بود.
رام را با حلقه گل کرد و با او به عنوان همسرش ازدواج کرد.112.
BHUJNAG PAYYAT STANZA
(سیتا نیست) جایی که خدا دختر است یا ایندرانی،
سیتا مانند دختر یک خدا یا ایندرا، دختر یک ناگا، دختر یک یاکشا یا دختر یک کینار ظاهر شد.
یا دختر گاندارتا، دختر شیطان یا دختر خدا،
او شبیه دختر گانداروا، دختر دیو یا الهه بود. او مانند دختر سام یا مانند نور کهربایی ماه ظاهر شد.113.
یا یکشا دختر است، یا بیدیادری، یا گاندارتا مونث است
او مانند یک زن گانداروا ظاهر شد که آموخته های Yakshas یا خلق کامل یک Ragini (حالت موسیقی) را به دست آورده بود.
یا مردمک یک مجسمه طلایی است
او شبیه یک عروسک طلایی یا شکوه یک بانوی زیبا و پر از شور بود.114.
یا مانند مردمک یک تصویر ساخته شده است،
او مانند یک عروسک نفیس یک پادمینی (درجات مختلف یک زن) ظاهر شد.
یا راگا مالا پر از راگا است،
او شبیه راگمالا بود، کاملاً با راگاس (حالتهای موسیقی)، و رام با Sita زیبایی ازدواج کرد.115.
سیتا و راما هر دو عاشق بودند.
غرق در عشق به یکدیگر.
فاخته زبان و لاغر پوست (سیتا)
سیتا با گفتار شیرین و کمر باریک و جذب بصری با رام، فوق العاده زیبا به نظر می رسد.116.
راما برنده سیتا (این) پاراشوراما شنیده است (زمانی که) کانی،
هنگامی که پاراشورام این را شنید که رام سیتا را فتح کرده است، در آن زمان، با خشم شدید، بازوها و سلاح های خود را بالا گرفت.
(به آنجا آمد) شروع کرد به گفتن - ای رام! کجا می روی ایستاده بمان
او از رام خواست که در آنجا توقف کند و او را به چالش کشید و گفت: «حالا باید ببینم تو چه نوع قهرمانی هستی».
باخا پینگال دی (زبان عروض):
SUNDARI STANZA
رزمندگان شجاع پاسخ دادند و به چالش کشیدند،
رزمندگان فریادهای بلند بلند کردند و شیپورهای وحشتناک طنین انداز شد.
در میدان جنگ غوغا و سر و صدا بود
در میدان جنگ فریاد جنگ بلند شد و رزمندگان با خوشحالی سپرهای خود را بالا و پایین پرتاب کردند.118.
جنگجویان سبیل برخاستند و در میدان زدند،
جنگجویان با سبیل های تابیده شده برای جنگ دور هم جمع شدند و با تیرهای هولناکی با یکدیگر جنگیدند.
جنگجویان خون آلود (بسیاری) افتادند
جنگجویان غرق در خون شروع به ریزش کردند و اسبها در میدان جنگ له می شدند.119.
بزرگها خشخش میکردند،
صدای طبل یوگینی ها شنیده می شد و خنجرهای دو لبه می درخشیدند.
رزمندگان فریاد زدند