گفته شد که معامله به جایی رسیده است،
دزدها باید پول را دزدیده و آنها را کشته باشند. 10.
آن زن لباس مبدل عجیبی به تن داشت
و اندام را با جواهر آراست.
(سپس) بیتان نزد کتو رفت
و به طرق مختلف شروع به گدایی کرد. 11.
قاطعانه:
با گردن پایین و سرش پایین ایستاده بود
و پاهای کنور را گرفت و در آغوش گرفت.
اوه عزیزم! برای یک بار هم که شده، انواع ترس را کنار بگذار و با من بازی کن
و حالا همه کاما آگنی من را آرام کن. 12.
بیست و چهار:
(کنور شروع کرد به گفتن) حتی اگر بمیری، یک میلیون زایمان کن
و چرا این کار را هزار بار انجام ندهید.
حتی آن وقت ای بی شرم! (من) به تو عذاب نخواهم داد
و همه چیز را به شوهرت خواهم گفت. 13.
رانی بعد از تلاش زیاد شکست خورد.
ابله (کنور) پا را لگد زد
(و گفت) ای سگ بی حیا! برو کنار
چرا میخوای با من رابطه جنسی داشته باشی؟ 14.
زن با شنیدن سخنان بد ناراحت شد.
خشم در بدنش به وجود آمد.
شوهری که از او ترسیدی،
من نیز فقط در آن صورت (خواهش می کنم) که او (بیاید) و شما را بکشد. 15.
این را گفت و او را گرفت و بیرون آورد
و کنیز را فرستاد و شوهرش را صدا زد.
او را روح نامید و به پادشاه ظاهر شد
و اضطراب زیادی در ذهن شاه ایجاد کرد. 16.
دوگانه:
(سپس شاه شروع کرد به گفتن) ای شاه! دزدی که پسر شاه را کشت
او اکنون به عنوان یک روح در خانه من ظاهر شده است. 17.
بیست و چهار:
سپس پادشاه گفت آن را در زمین دفن کنید.
نگذارید بماند، فوراً آن را بکشید.
پلیتا در آتش می سوزد
بینداز روی سر پسر شاه. 18.
خیلی شروع کرد به ناله کردن
اما پادشاه احمق این راز را درک نکرد.
ببینید زن چه شخصیتی خلق کرده است
که پسر شاه با روح خواندن او کشته شده است. 19.
زن هرگز نباید دل بدهد.
قلب آنها را باید همیشه دزدید.
هرگز نباید به یک زن اعتماد کرد.
شخصیت یک زن باید همیشه در ذهن ترسیده شود. 20.
در اینجا 249 چاریترا مانتری بوپ سامبد از تریا چاریترا از سری چاریتروپاخیان به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است. 249.4696. ادامه می یابد
بیست و چهار:
شهري به نام آجيتاواتي وجود داشته است.
پادشاه آنجا آجیت سینگ بود.