و (مخلوط با گورخ) همانطور که آب با آب مخلوط می شود. 61.
قاطعانه:
(روزی در حال گدایی صدقه) بهارتاری تیغ (چرخ ریسندگی) (که از آن گرم می شد) را دید که در حال نوشیدن قیمه است.
(آن پراتی بهارتاری چرخان) با خنده این کلمات را به زبان آورد.
کسانی که (زن) به آنها تهمت می زند، پادشاهی را می گیرند.
ای چرخ های چرخ! تو دست (زن) داری، پس چرا گریه نمی کنی. 62.
بیست و چهار:
وقتی سالها گذشت
بنابراین بهارتاری به کشور خود رفت.
زنی (از آنجا) (پادشاه) را شناخت.
و نزد ملکه ها رفت. 63.
دوگانه:
ملکه ها با شنیدن چنین چیزی، پادشاه را صدا زدند.
پس از انجام انواع گریه، پاهای (پادشاه) را در آغوش گرفتند. 64.
سورتا:
(ملکه ها شروع کردند به گفتن) دیگر نه گوشتی در بدن است و نه خونی در بدن.
نفس با نفس های بلند نشد (چون) امید دیدار تو بود. 65.
بیست و چهار:
ای پادشاه بزرگ! شما با انجام سادانای یوگا کامل شده اید.
حالا شما با خوشحالی بر خانه حکومت می کنید.
یا (حالا) اول همه ما را بکشید
سپس به پشت بروید. 66.
بهارتاری گفت:
دوگانه:
ملکه هایی که در آن زمان فعال بودند و بسیار افتخار می کردند،
اکنون بی شکل شده اند، دیگر هیچ غروری در آنها باقی نمانده است. 67.
بیست و چهار:
او که (آن زمان) جوان بود، جوان شد
و او که جوان بود پیر شد.
هیچ کدام از آنهایی که پیر بودند دیده نمی شوند.
این شگفتی در چیت است. 68.
ملکه هایی که (در آن زمان) پر از شهوت بودند،
پیری بر آنها غلبه کرده است.
زنانی که به زیبایی خود افتخار می کردند،
خاک آنها کاملاً از بین رفته است. 69.
دوگانه:
در آن زمان زنان بی ثبات تر در ذهن خود بسیار مغرور بودند،
پیری اکنون بر آنها غلبه کرده است (آنها) حتی نمی توانند بدن خود را حفظ کنند. 70.
بیست و چهار:
که آن موقع زنان به آن افتخار می کردند،
آنها دیگر به هیچ چیز افتخار نمی کنند.
آنهایی که جوان بودند پیر شدند.
به تدریج دیگران بیشتر شده اند. 71.
شکوه و عظمت موارد (آنها) قابل توصیف نیست،
(اما الان اینطور ظاهر می شوند) انگار که گنگ در جاتاهای (شیوا) جاری است.
یا تمام موارد با شیر شسته شده،
با این کار رنگ آنها سفید شده است. 72.
دوگانه:
(گاهی) با الماس و مروارید آراسته می شدند،
پس خانم ها! تصویر این موهای شما مثل آنها (سفید) شده است. 73.
ای زنان! بعد کیس هات خیلی قشنگ بود
قبلاً یاقوت کبود بودند (الان) نقره ای رنگ شده اند. 74.
بیست و چهار:
یا اینکه به همه گل دادم،
بنابراین موهای شما سفید شده است.
یا نور ماه (جوونی) ماه زیاد شده است،
به همین دلیل تمام سیاهی ها به پایان رسیده است. 75.
قاطعانه:
سپس ملکه ای برای پادشاه توضیح داد و گفت
که در خواب مرا گوراخ ناث نامیدند
که تا زمانی که این زنان زنده اند، پس (شما) حکومت کنید.
وقتی همه اینها بمیرند، شما قدم در راه (یوگا) خواهید گذاشت. 76.
با شنیدن سخنان ملکه ها شفقت (در ذهن شاه) پدید آمد.
بخشی از دانش خود را در آنها تلقین کرد.
هرچه پینگولا (ملکه) گفت، پذیرفت
و در خانه نشستم و راج و یوگا را انجام دادم.77.
دوگانه:
با اطاعت از سخنان ملکه ها (بهارتاری) شادمانه حکومت کرد.
سپس با مرگ پینگولا به بان رفت. 78.
در اینجا فصل 209 از Mantri Bhup Samvad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است. 209.4012. ادامه می یابد
دوگانه:
یک پادشاه خوش شانس به نام ساراس سینگ از کشور ماگادا وجود داشت