واسودف با کمان و تیرهای خود هر چهار چرخ ارابه را برید
ساتیاک سر ارابه خود را برید و اوداوا نیز در خشم خود تیرهای زیادی پرتاب کرد.
پادشاه آناگ سینگ فوراً از ارابه خود بیرون پرید و جنگجویان ممکن را با شمشیر کشت.1162.
یک جنگجوی سری کریشنا ایستاده بود، آناگ سینگ او را با چشمان خود دید.
پادشاه آناگ سینگ جنگجویان کریشنا را ایستاده دید، سپس به سرعت ضربه شمشیر خود را بر سر دشمن زد.
(هنگامی که اونگ سینگ) شکست و سر خود را با ضربه ای برید، معنای آن تصویر را شاعر بیان می کند (به این ترتیب).
سر دشمن بر زمین افتاد مثل راهو کشتن و بر زمین افکندن ماه از آسمان.1163.
او روی ارابه دشمن پرید و بلافاصله سر ارابه را از تن جدا کرد.
شاه پس از کشتن ارابه سوار دشمن، بر ارابه خود سوار شد و اسلحه خود را با تیر و کمان، شمشیر، گرز و نیزه در دست گرفت.
او خودش شروع به راندن ارابه خود در داخل ارتش یدوا کرد
با ضربات او یک نفر کشته شد، یک نفر فرار کرد و یک نفر متحیر ماند، ایستاده بود.1164.
حالا خودش ارابه را می راند و تیرهایش را باران می کند
خودش از ضربات دشمن در امان است و خودش هم دارد به دشمن ضربه می زند
کمان فلان رزمنده را خرد کرده و ارابه کسی را در هم شکسته است
شمشیر در دستش مثل برق در میان قوطی ها می درخشد.1165.
پادشاه آناگ سینگ پس از کشتن بسیاری از جنگجویان در میدان نبرد، لب های خود را با دندان می برید.
هر که بر او بیفتد او را خرد می کند و به زمین می اندازد
او بر لشکر دشمن افتاده و در حال نابودی است
او هیچ ترسی از کریشنا ندارد، در حالی که می جنگد و با تلاش زیاد ارابه خود را به سمت بالرام می راند.1166.
دوره
هنگامی که دشمن نبرد شدیدی را آغاز کرد، کریشنا را دید که به سمت او پیشروی می کند.
هنگامی که دشمن جنگ هولناکی را آغاز کرد، کریشنا به سمت او رفت و به یادواها گفت: "او را با جنگیدن با او از هر دو طرف بکشید".
SWAYYA
ساتیاک ارابه خود را خرد کرد و کریشنا نیز با خشونت شروع به کشتن کرد
بالرام سر ارابه خود را برید و ضربه هایی به اندام های محافظت شده توسط زره زد.
تیر اکرور چنان به او اصابت کرد که نتوانست خود را کنترل کند
در میدان جنگ بیهوش افتاد و اوداوا با شمشیر سرش را برید.1168.
دوره
وقتی شش جنگجو با هم آناگ سینگ (آن مکان) را کشتند.
هنگامی که شش جنگجو با هم آناگ سینگ را کشتند، سپس چهار پادشاه از ارتش جراسند به جلو حرکت کردند.1169.
SWAYYA
چهار پادشاه آمیتش، آچیلش، آغنش و آسورش سینگ به جلو حرکت کردند
آنها کمان، تیر، شمشیر، نیزه، گرز و تبر در دست داشتند،
جنگجویان خشمگین با خشم می جنگند، هیچ جنگجویی نمی تواند (در مقابل آنها) بایستد و بسیاری از جنگجویان فرار کرده اند.
آنها با خشم و بی باک جنگیدند، با در نظر گرفتن همه افراد بیگانه با کریشنا و اطراف کریشنا، شروع به باریدن تیر بر روی او کردند.1170.
براجناث که از جراحات رنج می برد، کمان را گرفت و از تیرها (در دست) مراقبت کرد.
کریشنا با تحمل درد و رنج زخم هایش، تیر و کمان خود را بالا گرفت و سر آسورش را برید و بدن آمیتش را برید.
آغنش دو قسمت شد، از ارابه اش به زمین افتاد،
اما آچلش با تحمل باران تیرها ایستاد و فرار نکرد.1171.
او با عصبانیت به کریشنا گفت: «شما بسیاری از مبارزان شجاع ما را کشتهاید
شما گاج سینگ را کشتید و آناگ سینگ را نیز با فریب کشتید
(شما) می دانید که با کشتن آمیت سینگ قوی و دان سینگ (شما) خود را شجاع می نامید.
شما می دانید که آمیتش سینگ نیز یک جنگجوی قدرتمند بود و با کشتن دان سینگ، شما خود را یک قهرمان می نامید، اما فیل فقط در جنگل غرش می کند، زمانی که شیر بالا نمی آید.��1172.
با گفتن این جمله به سری کریشنا، پر از غرور، تیر و کمان را برداشت.
با گفتن این، او با افتخار تیر و کمان خود را بالا گرفت و کمان خود را تا گوش خود کشید و تیر تیز خود را به سمت کریشنا پرتاب کرد.
(تیر) در سینه کریشنا گیر کرد (چون) کریشنا تیر آمدن را ندیده بود.
کریشنا تیری که می آمد را ندید، به سینه او اصابت کرد، بنابراین بیهوش شد و در ارابه خود به زمین افتاد و ارابه او از ارابه خود راند.1173.
لحظه ای گذشت و کریشنا روی ارابه محتاط شد.