و کمان را محکم نگه داشت، تیر را پرتاب کرد. 16.
هی کونور جی! گوش کن اگر الان با من ازدواج کنی
پس من به شما خواهم گفت (راز) چگونه بر قلعه حکومت کنید.
اول با من ازدواج کن
و به همین ترتیب یک حرف ببندید و یک تیر بزنید. 17.
کنور قبول کرد که با آن زن ازدواج کند.
به همین ترتیب نامه را با تیر بست و فرستاد.
تیر در داخل قلعه محکم افتاد.
زن با دیدن حروف (نامه) آن را روی سینه گذاشت. 18.
دوگانه:
پیکان میترا با نامه به آنجا رسید.
با دیدن حروف ("ارگان") حرف (زن) چشم بسیار پاک شد. 19.
وقتی کنوار با خوشحالی موافقت کرد با چپال کالا ازدواج کند،
پس به همین ترتیب پس از نوشتن نامه و بستن آن با تیر، او را روانه کرد. 20.
بیست و چهار:
در نامه هم همینطور نوشته شده بود
که ای کنور جی! به من گوش کن
ابتدا آب (ورودی) آن (باری) را خاموش کنید.
پس از آن قلعه را تصرف کنید. 21.
قاطعانه:
قلعه را از ده جهت محاصره کنید.
کسی را که از اینجا بیرون آمده را بکشید.
شخصی را که نزدیک می شود قفل کنید (یعنی زندانی کنید).
سپس از دژ خلاص شوید (یعنی تصرف کنید) در Chhin Bhar. 22.
او قلعه را از هر طرف محاصره کرد.
هرکس بیرون می آمد کشته می شد.
ابتدا تمام مواد غذایی را متوقف کنید (داخل را بدانید).
سپس با هجوم به داخل قلعه رسید. 23.
گجان شاه را کشت و قلعه را گرفت
و با برنده شدن باکره سعادت زیادی به دست آورد.
(با او) عاشقانه بازی کرد.
آن زن نیز با حلقه کردن دستانش به دور او، زیاده روی کرد. 24.
بیست و چهار:
(وقتی) این نوع عشق بین هر دو اتفاق افتاد
(پس) تمام زنان دیگر را فراموش کرد.
زنی خندید و گفت
که پادشاه ما خیلی احمق است. 25.
زنی که اولین بار پدرش را کشت
و سپس سلطنت خود را از دست داد.
احمق (پادشاه) عاشق او شده است.
گویا مرگ شاه نزدیک است. 26.
کسی که طولی نکشید تا پدرش را بکشد،
فکر ناث ما در مقابل او چیست؟
زنی که سلطنت خود را از دست داده است،
با او عشق ورزیده است. 27.
دوگانه:
جوبان خان با شنیدن این سخنان عصبانی شد