گاهی (نامه را پنهان می کرد) در دستش و گاهی آشکار می کرد.
(چنین به نظر می رسید) گویی فقیر پس از دریافت مال می بیند. 9.
بعد زن در ذهنش اینطور فکر کرد
و به خیال اینکه نامه ای از معشوق است، آن را باز کرد.
(فکر می کند) که (زنی) به اشتباه نامه معشوق خود را باز می کند،
ویداداتا او را به جهنم بزرگ پرتاب نخواهد کرد. 10.
یک پادشاه چتر بود
که می خواست زندگی پرابها سان را نابود کند.
این آرزو را در ذهنش ساخت
و در این نامه همین را نوشت. 11.
که نام دختر آپار (زیبا) او "بیخیا" بود،
این نامه به او (پادشاه) نوشته شد.
بفهمید کی پرابها سان راجا آمد
سپس در همان زمان به او یک آرزو بده ("بیخ"). 12.
او پس از خواندن نامه شوکه شد.
او برای محافظت از دوستش ایده ای به ذهنش رسید.
با دست سورمه را از چشمانش زد
و به جای «بیخ» «بیخیا» نوشت (یعنی بیخ به «بیخیا» تبدیل شد. 13.
وقتی دوشیزه رفت، پادشاه از خواب بیدار شد.
و با عشق آن نامه را در دست گرفت.
(آن نامه) را گرفت و به پدر بیخیا داد.
پادشاه با شنیدن نام میترا او را شناخت. 14.
وقتی پادشاه نامه را باز کرد و خواند،
پس (فکر کرد که) این پادشاه دوست حق را نوشته است.
آموزش دادن بلافاصله پس از خواندن نامه
و ای راجان! حتی یک ساعت هم معطل نکنید. 15.
ماهاراج به شاهزاده خانم بیخیا داد.
(ببینید) چانچالا چه ژست زیبایی انجام داده است.
پادشاه هیچ چیز پنهانی در مورد او نیافت
و پرابها سن راجا او را به ازدواج آورد. 16.
در اینجا نتیجه گیری از شخصیت 286 Mantri Bhup Sambad از Tria Charitra از سری Charitropakhyan است، همه چیز فرخنده است. 286.541. ادامه می یابد
دوگانه:
یک دختر مغول در باغی ('Kurre') غاتامپور
مشخصه با برادر. ای راجان! آن را بشنو. 1.
بیست و چهار:
برادر (دختر) او برای تجارت (بیرون) رفت
و با کسب خات ثروت فراوانی به ارمغان آورد.
(او) شب به خانه خواهر آمد.
(خواهر) با در آغوش گرفتن او محبت خود را نشان داد. 2.
(برادر تمام ماجرا را در مورد تجارت گفت).
او گفت چه اتفاقی افتاده است.
(کسی که ثروتی به دست آورده و با خود آورده است)
همه آنها را به خواهرش نشان داد. 3.
نام او (دختر مغول) مریم بیگم بود.
آن زن برادرش را کشت.
تمام مال (او) سلب شد
و او این نوع شخصیت را انجام داد. 4.
دوگانه: