هیچ زن دیگری مانند او وجود نداشت.
او از زیبایی کارون (شاه) مبهوت شد.
او تمام خرد پاک بدن (خود) را فراموش کرد. 3.
قاطعانه:
سخی به نام سبحخان (دی) به آنجا فرستاده شد
(و گفت) برو به آقا بگو چه گفتم.
(و نیز) گفتن ای دوست! خواهش من را بشنو
اگر یک زن در خانه داری، من را به عنوان زن دوم نگه دار. 4.
بیست و چهار:
زن (خدمتکار) در مورد راج کوماری صحبت کرد.
(اما شاه) راج کوماری را قبول نکرد.
تمام اخبار این (خدمتکار) به راج کوماری رسید.
سپس بسانت کوماری از عصبانیت پریشان شد. 5.
(سپس) فوراً در خانه خود تونلی ساخت
و به کاخ پادشاه رفت.
به اندازه چهل گنج ثروت،
فقط آن ها را آورد و در خانه اش نگه داشت. 6.
پادشاه احمق چیزی نفهمید
زن چگونه پول ها را دزدید
بعد از باز کردن فروشگاه چه دیدید؟
که حتی یک پنی پول در خانه نمانده است. 7.
قاطعانه:
(پادشاه) که بسیار اندوهگین بود، مردم را صدا زد
و چون غمگین بود به طرق مختلف به مردم گفت:
چه تخلفی از من انجام شده است؟
که به سبب آن ثروت چهل گنج از بین رفته است. 8.
بیست و چهار:
همه مردم اینطور فکر می کردند
و آشکارا به پادشاه گفت:
هیچ کار خیریه ای نکردی
بنابراین، تمام ثروت خانه رفته است. 9.
هنگامی که جوحک (پادشاه) این را شنید،
سپس با لشکری بزرگ آمد.
تمام پادشاهی او را گرفت
و باسنت کوماری ازدواج کرد و او را همسر خود کرد. 10.
دوگانه:
آن زن با انجام این کاراکتر تمام پول را از دست داد.
به این ترتیب کارو (شاه) را کشت و جوهک را شوهر کرد. 11.
بیست و چهار:
مردم هنوز واقعیت را نمی دانند
و تا به حال گفته می شود که گنج سرکوب شده است.
خانم همچین شخصیتی کرد.
کارون را کشت و جوهک را گرفت. 12.
در اینجا فصل 401 از Mantri Bhup Samvad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است. 401.7094. ادامه می یابد
بیست و چهار:
جایی که شهری به نام چینجی زندگی می کرد،
پادشاهی به نام چینگ سان (حکومت می کرد) بود.
همسرش گهار مطیعی نام داشت.