با نگاه کردن به تصویر (ماهی) در روغن،
هر کس ماهی را بزند با من ازدواج می کند.
شاهزادگان از همه کشورها دعوت شده بودند.
به آنها گفته شد در حالی که ماهی را در روغن نگاه می کنند ضربه بزنند.
خیلی ها با غرور فراوان آمدند و تیر انداختند.
اما هیچ کس نتوانست ضربه ای بزند و ناامید ماندند.(7)
آیه بوجانگ:
آنها قبلاً به جنگجویان قوی تبدیل می شدند.
اما پادشاهان به دلیل کمبود تیر شرمنده شدند.
آنها به اندازه زنان پایین راه می رفتند،
انگار زن شیلوان اینطور نیست. 8.
دوگانه:
پادشاهان رفتند تا تیرهایی با بالهای کج شلیک کنند.
تیر به ماهی ها نمی خورد و سرهای خمیده مانده بودند. 9.
(بسیاری) خشمگین شدند و تیر انداختند، (اما تیرها) به ماهی اصابت نکرد.
(آنها) در دیگ می لغزیدند و در روغن می سوختند. 10.
آیه بوجانگ:
با افتادن در روغن اینطور می سوختند
طرز پخت پیرزن ها
هیچ جنگجویی نمی توانست آن ماهی را با تیر پرتاب کند.
(بنابراین) شرمسار به پایتخت (خود) رفتند. 11.
دوهیرا
شاهزاده ها شرمنده بودند،
چون تیرهایشان به بیراهه می رفت و پشیمان می شدند (12).
نه ماهی را زدند و نه به معشوق رسیدند.
عده ای غرق در ذلت به خانه های خود و برخی به جنگل رفتند.(13)
چوپایی
چنین داستانی در آنجا اتفاق افتاد.
خبر رفت و خبر به پانداوها رسید.
جایی که در بدبختی سرگردان بودند
آنها با بی اعتمادی از قبل در جنگل ها پرسه می زدند و با شکار آهو و خوردن برگ و ریشه درختان زندگی می کردند.(14)
دوهیرا
پسر کونتی (ارجان) اعلام کرد که
او به سوی کشور ماخ می رفت که در آنجا درختان بهتری بود.(15)
چوپایی
وقتی پانداواها این را شنیدند
با توجه به پیشنهاد او، همه به سمت کشور ماخ حرکت کردند
جایی که دروپادا Suambar را ایجاد کرده بود
جایی که سویایمبر پیش می رفت و همه شاهزادگان دعوت شده بودند.(16)
دوهیرا
جایی که داروپدی قایق چیده بود و دیگ گذاشته شده بود،
ارجان رفت و سر جایش ایستاد.(17)
هر دو پایش را روی دیگ گذاشت،
و در حالی که ماهی را نشانه گرفته، تیری در کمان بگذار.(18)
ساویه
با عصبانیت به چشم راست ماهی نگاه کرد.
کمان را تا گوش هایش کشید و با غرور نعره زد:
"شما راجاهای شجاع از همه مناطق شکست خوردید."
به این ترتیب، او تیری را درست به چشم پرتاب کرد.(19)
دوهیرا
وقتی او کمان را دراز کرد، همه خدایان خوشحال شدند و گلها را باران کردند.
اما رقبای سرسخت راضی نبودند.(20)
چوپایی
با دیدن این وضعیت همه رزمندگان غرق در عصبانیت شدند
با دیدن این پدیده، مدعیان به خشم پرواز کردند و با برداشتن اسلحه جلو آمدند.
(با این فکر) بیایید یاما-لوک را به این جوگی بفرستیم
ما این حکیم را به ناقوس مرگ می فرستیم و همسر داروپدیاس را می گیریم.» (21)
دوهیرا
سپس پارت (ارجان) نیز خشمگین شد و عده ای را از پای درآورد.
بسیاری را هلاک کرد و تعدادی از فیل ها را قطع کرد.(22)
آیه بوجانگ:
چقدر چتر سوراخ شده و رزمندگان جوان کجا رها شده اند.
چند نفر چتر گیر چترهایشان را شکستند.
چند نفر را با لباس مبدل کشت و چند نفر را (درست همینطور).
صداهای مرگبار در چهار طرف شروع به پخش کردند. 23.
دوهیرا
با دفع آن لجبازها، زن را برداشت،
با کشتن بسیاری دیگر، او را سوار ارابه کرد.(24)
بوجانگ چاند
دست عده ای قطع و پای برخی دیگر شکسته شد.
دست و پای بسیاری بریده شد و مغروران سلطنت خود را از دست دادند.
معده برخی ترکید و برخی در دم جان باختند.