روزی مادرش به شدت آشفته بانویی را صدا زد.
(او) راج کوماری را دید
که دختری را برای راجا انتخاب کرد و او از رجا درخواست ازدواج کرد.
او را به شهر پادشاه آوردند،
او را به رجا عرضه کرد، اما او او را تایید نکرد.
مردم می گویند، اما (پادشاه) ازدواج نکرد
مردم التماس کردند، اما راجا او را پذیرفت و او را دور از ذهن شمرد.
آن زن لجباز لجباز ماند
اما بانوی مصمم، کنار پله های در بیرون ماند.(4)
ساویه
راجا روپشوار دشمن داشت. عصبانی شد و به او حمله کرد.
او هم شناخت و هر چه لشکر کوچک داشت جمع کرد.
با زدن طبل شروع به حمله کرد و پس از تعیین ارتش، اسب خود را رقصید.
به نظر میرسید که انشعابات هزاران نفری به سوی رودخانه براهامپوترا میآیند.(5)
چوپایی
قهرمانان بیشماری از هر دو طرف ظهور کرده اند
از هر دو طرف دلیران ازدحام کردند و با خشم، تیرها را پرتاب کردند.
در میدان جنگ، قهرمانان بزرگ با یک انفجار سقوط می کنند
بیتردیدها دوباره بلند میشدند، اما آنهایی که با شمشیر نیمه بریده شده بودند، ضرب و شتم مرده بودند.(6)
ارواح در بیابان می رقصند
و شغال ها و کرکس ها گوشت را می برند.
جنگجویان سرسخت در نبرد کشته می شوند
و آنها با استفاده از آپاچاراها در بهشت زندگی می کنند. 7.
دوگانه:
جنگجویان رو در رو با تیرها و نیزه هایی مانند باجرا می جنگند
و بلافاصله بر زمین می افتند و به آسمان می روند. 8.
خود:
سلاح های وحشتناکی در میدان جنگ به راه افتاده است. چه کسی دیگری می تواند آنجا بماند؟
بسیاری از اسب ها، پیاده ها، ارابه سواران، ارابه ها، فیل ها (در میدان) کشته شده اند که می تواند آنها را بشمارد.
کرپانها، سایهاثیها، تریشولها، چاکراها (آنجا) انباشته شدهاند، چگونه میتوان (تعداد) آنها را به ذهن آورد.
آنهایی که از خشم در جنگ کشته شدند، دیگر به دنیا نمی آیند. 9.
حمل سپر، گرز، تبر، کمربند و سه تایی وحشتناک
و هزاران (سرباز) نیزه و نیزه و چاقو و شمشیر و غیره بیرون آورده اند.
اسب ها با گفتن "زندگی در دنیا چهار روز است" در حال رقصیدن (به جلو) حرکت می کنند.
رزمندگان پر از خشم در دل های خود زخم هایی از دشمنان بر بدن خود دارند (عقب نشینی نمی کنند).10.
(شاعر) سیام می گوید دلیران هر دو طرف در دفاع از خود با سپر جنگیدند.
تیرهای پرتاب شده از کمان بسیاری از جوانان را از مبارزات حذف کردند (آنها مردند).
در جایی سران دراز کشیده بودند (مرده) و در جایی تاج ها و ارابه ها پراکنده بودند.
دلیران چون باد می لرزیدند و چون ابرها می لرزیدند.(11)
رزمندگان در ردیفها قرار میگیرند و با چرخ و تفنگ زخمی میشوند.
با شمشیر در دستان، مثل تیرباران و اسپینرها جلو آمدند.
سینههای بیباک مانند بریدن کندههای چوب توسط ارهها پاره شد.
دلاوران از سر و پا و کمر بریده شدند و مانند فیل در دریا افتادند.(12)
چوپایی
به این ترتیب (پادشاه) در جنگ پیروز شد
سرباز بزرگ پس از پیروزی در جنگ به سمت خانه خود حرکت کرد.
بعد که راج کوماری هم این را شنید
سپس خبر به زن رسید که راجا روپشوار پیروز شده و برمی گردد.(13)