به جلو دوید و ضرباتی به صورت دشمن زد و لبهای او را همان طور که اسکنه آهن را برید.
دیو بدن سیاهی داشت و دندان هایی مانند گنگ و یامونا همراه با خون سرخ هر سه رنگ به شکل تریبنی درآمده است.
با دیدن زخمی شدن دومار لوچان، با قدرت زیاد کنترل شمشیر خود را به دست گرفت.
دیو بیست تا بیست و پنج ضربه زد، اما شیر حتی یک پایش را به عقب نبرد.
در حالی که گرز خود را در دست داشت، الهه ای که ارتش دشمن را می شکافد، چنان ضربه ای به سر دیو دومار لوچان زد.
همانطور که ایندرا، با خشم شدید، با سلاح خود Vajra به یک قلعه کوهستانی حمله کرد.
دومار لوکان، با صدای بلند فریاد زد و نیروهایش را با خود برد.
شمشیر خود را در دست گرفته بود، ناگهان ضربه ای به بدن شیر زد.
از طرف دیگر چاندی با شمشیر دستش سر دومار لوچان را برید و آن را بر روی شیاطین پرتاب کرد.
درست مانند یک طوفان سهمگین، خرما پس از شکستن از درخت خرما بسیار دور می افتد.
دوره،
وقتی الهه دومار لوچان را به این شکل کشت،
لشکر شیاطین که گیج شده بودند، بسیار ناله کردند. 100.
پایان فصل سوم با عنوان «قتل دومار لوچان» از CHANDI CHARITRA UKATI BILAS در مارکاندیا پورانا. 3.،
سویا،
وقتی چاندی قدرتمند صدای خشم شیاطین را شنید، چشمانش از عصبانیت سرخ شد.
اندیشیدن شیوا با سر و صدا شکسته شد و آشفتگی پرواز بالدار را سست کرد.
با آتش چشمان الهه لشکر شیاطین به خاکستر تبدیل شد، شاعر این بیداد را تصور کرد.
تمام ارتش شیطان به خاکستر تبدیل شد درست همانطور که زنبورها توسط سموم سمی نابود می شوند.101.
دوره،
تمام لشکرهای دیگر به جز دیو منفرد سوختند.
چندی عمداً او را نجات داده بود تا دیگران را بکشد.
دیو احمق فرار کرد و به شاه سامب گفت:
چاندی دومار لوچان را همراه با ارتشش نابود کرده است. 103.