کنیزان که دست هایشان را روی سینه هایشان گذاشتند، لبخندی متواضعانه زدند.
با چشمانی براق، آنها پرسیدند: "اوه، کریشنا، تو از اینجا برو."(6)
دوهیرا
کریشنا با درخشش از چشمانش پاسخ داد:
اما هیچ بدنی به این راز رضایت نداد و کریشنا خداحافظی کرد.(7)(1)
هشتادمین مَثَل گفتگوی فرخنده کریتارها راجا و وزیر، تکمیل شده با دعای خیر. (80) (1342)
دوهیرا
در شهر سیرومان یک راجا به نام سیرومان سینگ وجود داشت.
او مانند کوپید خوش تیپ بود و ثروت زیادی داشت.
چوپایی
همسر او زنی بزرگ به نام دانیا بود.
دریگ دانیا همسر او بود. راجا او را بسیار دوست داشت.
یک روز پادشاه به خانه آمد
یک بار راجا به خانه آمد و یوگی رانگ ناث را صدا کرد.(2)
دوهیرا
رجا با او تماس گرفت و با او در مورد رضای الهی گفتگو کرد.
آنچه در گفتار گذشت، من آن را برای شما نقل می کنم؛ (3)
فقط یک نفر در جهان هستی است که همه جا حاضر است.
او در هر زندگی بدون تبعیض بالا و پایین پیروز است.(4)
چوپایی
خداوند را فراگیر بدان
خداوند بر همه چیز غالب است و او روزی دهنده همه است.
(او) رحمت را به جايگزين همگان قرار مي دهد
او نسبت به همگان خیرخواه است و همه را از فضل خود جاری می سازد.(5)
دوهیرا
او پرورش دهنده همه است و همه را نگه می دارد.
هر کس عقل خود را از او برگرداند، خود را به فنا دعوت می کند.(6)
چوپایی
اگر یک طرف توسط او چروکیده شود،
طرف دیگر مرطوب شده است.
اگر یکی از سوی او قطع شود، دیگری حیات بخشیده می شود.
اگر یک جنبه کاهش یابد، جنبه دیگر را افزایش می دهد. بنابراین خالق پدیده خود را به نمایش می گذارد.(7)
او بدون هیچ حد و مرزی است.
او هم در مرئی و هم در غیر محسوس غالب است.
هر کس را که هر کس را زیر حرم خود می گیرد،
هیچ بدی بر او عیب نیست.(8)
جاخ، بوجانگ را در بهشت آفرید و
شروع مبارزه بین خدایان و شیاطین.
پس از تأسیس زمین، آب و پنج عنصر،
او در آنجا ایستاد تا بازی او را مشاهده کند.(9)
دوهیرا
تمام انیمیشن را ایجاد کرد و سپس دو راه (تولد و مرگ) را فرموله کرد.
و سپس با تأسف گفت: «همه گرفتار دعوا می شوند و هیچ کس مرا به یاد نمی آورد.» (10)
چوپایی
فقط یک سادو (مرد) می تواند همه این اسرار را درک کند
فقط یک قدیس می تواند این حقیقت را تشخیص دهد و افراد زیادی وجود ندارند که ساتنام، نام واقعی را تصدیق کنند.
سالکی که او را می شناسد (خدا)
و کسی که درک کند، دیگر نمی آید تا در حاملگی رنج ببرد. (11)
دوهیرا
وقتی یوگی همه اینها را به زبان آورد، راجا لبخند زد:
و به تبیین ذات برهما خالق پرداخت.(12)
چوپایی
آیا جوگی منافق است یا ژورا،
آیا یوگا ریاکاری است یا یک نیروی زندگی؟
(به راستی) او یوگی است که جوگ را می شناسد
یوگی که می خواهد یوگا را درک کند، بدون ساتنام، نام واقعی، نمی تواند تشخیص دهد.(13)
دوهیرا
با نشان دادن ریا به دنیا، یوگا نمی تواند به دست آید.
بلکه ولادت فرخنده تباه می شود و سعادت دنیا به دست نمی آید.(14)
چوپایی
سپس یوگی با شادی بیان کرد:
به من گوش کن، حاکم من،
"کسی که یوگا را درک می کند،
یوگی است و بدون ساتنام هیچ دیگری را نمی شناسد.(15)
دوهیرا
«نفس هرگاه بخواهد چند برابر میشود.
«اما پس از پرسه زدن در سراسر جهان گذرا، دوباره با یکی آمیخته می شود.» (16)
چوپایی
نه از بین می رود و نه دیگران را نابود می کند.
فقط جاهلان در هوس می مانند.
او همه و همه معماهای بدن را می داند،
زیرا او در همه جاودانه است.(17)