سپس هوسیان رعد و برق زد و به بازوهایش ضربه زد و با تمام رزمندگان دلیر خود برای حمله آماده شد.
حسینی پس از جمع آوری لشکر به راه افتاد.
حسین تمام نیروهایش را جمع کرد و پیشروی کرد. ابتدا خانه های مردم تپه را غارت کرد.
سپس (پادشاه) دهوال را تحت فرمان خود درآورد
سپس راجه دادوال را فتح کرد و او را تسلیم کرد. پسران راجا برده شدند.2.
سپس دره (دون) را کاملاً غارت کردند.
سپس دون را کاملاً غارت کرد، هیچ کس نتوانست با بربر روبرو شود.
(غله را از مردم گرفت) و در میان لشکریان (خود) تقسیم کرد.
او به زور غلات غذا را برداشت و (بین سربازان) تقسیم کرد، این احمق بزرگ مرتکب عمل بسیار بدی شد.
دوره
روزهای زیادی با ادای احترام به او (چنین) گذشت
چند روزی در چنین اعمالی گذشت، نوبت ملاقات با رجا گولر رسید.
اگر دو روز با حسینی ملاقات نمی کردند، دشمن می آمد.
اگر دو روز دیگر با حسین (ع) ملاقات می کرد، دشمن به اینجا (به سوی من) می آمد، ولی مشیت به سوی خانه او اسباب اختلاف انداخته بود.
چاوپای
(زمانی که) گلریا به ملاقات (حسینی) آمد.
راجا گولر به ملاقات حسین آمد و با او رام سینگ آمد.
آنها در ساعت چهارم ملاقات کردند.
پس از گذشت چهار ربع روز، حسین را ملاقات کردند. غلام حسین در باطل کور می شود.6.
دوره
همانطور که خورشید شن ها را گرم می کند،
همانطور که شن با گرمای خورشید گرم می شود، ماسه بدبخت قدرت خورشید را نمی شناسد و به خود افتخار می کند.
چاوپای
عبد (حسینی) نیز کور شد
همینطور غلام حسین از نفس پریده بود و توجهی به آنها نداشت.
دیدن کهلوریه (بهیم چند) و کاتوچ (کریپال چند) با هم
با راجاهای کهلور و کاتوچ در کنار خود، خود را بی همتا می دانست. 8.
پولی که آنها (گوپال و رام سینگ) با خود آورده بودند
(راجا گولر و رام سینگ) به حسین پولی را پیشنهاد کردند که با خود آورده بودند.
هنگام دادن و گرفتن بین آنها درگیری پیش آمد.
در دادن و گرفتن اختلاف به وجود آمد، بنابراین راجاها با پول به جای خود بازگشتند.
سپس بدن غلام (حسینی) از غضب داغ شد
سپس حسین خشمگین شد و قدرت تشخیص خوب و بد را از دست داد.
(او) به هیچ استراتژی سیاسی فکر نکرد
او هیچ ملاحظه دیگری نکرد و دستور داد طبل بر علیه رجا گولر بزنند.10.
او هیچ کاری به بدی راتا انجام نداد.
او به هیچ ملاحظه تاکتیکی فکر نمی کرد. خرگوش شیر را برای ترساندن او احاطه کرد.
پانزده ساعت محاصره کرد
او را پانزده پاهار (حدود 45 ساعت) محاصره کرد و نگذاشت اقلام خوراکی و آشامیدنی به دولت برسد.11.
بدون غذا و نوشیدنی، رزمندگان خشمگین شدند.
جنگجویان از آنجایی که غذا و نوشیدنی نداشتند از خشم پر شده بودند، راجا برای برقراری صلح رسولان فرستاد.
غلام (حسینی) لشکر راهیان را دید که با او آمدند
غلام حسین با دیدن نیروهای راهیان در اطراف خود تعادل خود را از دست داد و به درخواست رجا توجهی نکرد.
(حسینی تصریح کرد) اکنون ده هزار روپیه بدهید
گفت: "یا فوراً ده هزار روپیه به من بده یا سالانه بمیر."
(با شنیدن این راجا گوپال به خانه بازگشت و شورش کرد) (بهیم چاند) سنگاتیا سینگ را نزد او فرستاد.
من سنگاتیا سینگ را برای صلح (میان رئیس) آنجا فرستاده بودم، او گوپال را به خدا سوگند آورد.
بهیما گوپال با چاند ساخته نشد
اما او نتوانست با آنها آشتی کند و کرپال در ذهنش فکر کرد:
که دیگر چنین فرصتی پیش نخواهد آمد.
که دیگر چنین فرصتی فراهم نخواهد شد، زیرا دایره زمان همه را فریب می دهد.
بیا حالا گوپال را بگیریم،
او تصمیم گرفت فوراً گوپال را بگیرد، یا او را زندانی کند یا بکشد.
وقتی گوپال ایده ای (از این موضوع) به دست آورد،
هنگامی که گوپال بوی توطئه را گرفت، به سوی مردم (نیروها) خود گریخت.
MADHUBHAAR STANZA
وقتی گوپال چاند رفت،
وقتی گوپال رفت، کرپال پر از خشم شد.
به قلم شجاع حسینی (توسط)
همت و حسین برای جنگ در میدان شتافتند.
به خاطر غرور
با غرور فراوان، رزمندگان بیشتری به دنبال خود آمدند.
فریاد و فریاد
طبل و شیپور طنین انداز شد.17.
زنگ ها شروع به زدن کردند،
از طرف دیگر شیپورها نیز طنین انداز شد و اسب ها در میدان جنگ به رقصیدن پرداختند.
(تیر) با پاپیون شلیک می شود
رزمندگان با شور و شوق به سلاح های خود ضربه می زنند و صدای تق تق ایجاد می کنند.
(جنگجویان فریاد می زنند) در کمال ناباوری
رزمندگان نترس بوق می زنند و با صدای بلند فریاد می زنند.
کرپان ها ادامه می دهند
شمشیرها زده شده و رزمندگان روی زمین دراز کشیده اند.19.