آنها با گرفتن آغوش یکدیگر، آهنگ ها را در بلاوال راگا می خوانند و داستان کریشنا را نقل می کنند.
خدای عشق بر اندامشان می افزاید و دیدن همه آنها حتی حیا احساس خجالت می کند.240.
همه گوپی ها، سفید و سیاه، آهنگ های بلوال (در راگا) را با هم می خوانند.
همه گوپی های سیاه و سفید در حال خواندن آهنگ هستند و همه گوپی های لاغر و سنگین در آرزوی کریشنا به عنوان شوهر خود هستند.
شیام کاوی می گوید هنر ماه با دیدن چهره اش از بین رفته است.
با دیدن چهره های آنها، به نظر می رسد که قدرت های ماوراء طبیعی ماه درخشندگی خود را از دست داده اند و با حمام کردن در یامونا، مانند باغی باشکوه در خانه ظاهر می شوند.241.
همه گوپی ها بدون ترس در حال حمام کردن هستند
آنها در حال خواندن آهنگ های کریشنا و نواختن آهنگ ها هستند و همه آنها در یک گروه جمع شده اند
همه آنها می گویند که چنین راحتی حتی در کاخ های ایندرا نیست
شاعر می گوید که همه آنها مانند مخزن پر از گل های نیلوفر زیبا به نظر می رسند.242.
سخنرانی گوپی ها خطاب به الهه:
SWAYYA
او را با خاک رس در دست می زند و می گوید که الهه است.
خشت را در دست گرفتند و تصویر الهه را نصب کردند و سر به زیر پای او خم کردند، همه می گویند:
(ای دورگا!) ما تو را با بخشیدن آنچه در دل ماست، می پرستیم.
���ای الهه! ما تو را میپرستیم که بر اساس میل و میل ما به آن نعمت عطا میکنی، تا شوهرمان از چهره کریشنا مانند ماه باشد.243.
بر پیشانی (بت دورگه) زعفران و برنج میمالند و صندل سفید میمالند.
زعفران و آکشات و صندل را بر پیشانی خدای عشق می مالند و گل می ریزند و او را با محبت باد می دهند.
پارچه، بخور، دیگ، دکه و پان (با نذری دادن و غیره) با چای کامل چیت ظاهر می شود.
آنها لباس، بخور، پانچامریت، هدایای مذهبی و طواف را تقدیم می کنند و در تلاش برای ازدواج با کریشنا، می گویند ممکن است دوستی وجود داشته باشد که آرزوی ذهن ما را برآورده کند.244.
سخنرانی گوپی ها خطاب به الهه:
KABIT
(ای الهه!) تو چنان قدرتمندی که شیاطین را می کشی، افتادگان را نجات می دهی، بلاها را حل می کنی.
���ای الهه! تو قدرتی هستی که شیاطین را نابود میکنی، گناهکاران را از این دنیا میکشی و رنجها را از بین میبری، تو نجاتدهنده وداها، بخشنده پادشاهی به ایندرا نور درخشان گوری
هیچ نوری مانند تو در زمین و آسمان نیست
تو در خورشید، ماه، ستارگان، ایندرا و شیوا و غیره هستی که در همه جا مثل نور می درخشی.����245.
همه گوپی ها دست به دست هم می دهند و التماس می کنند (می گویند) ای چاندیکا! درخواست ما را بشنوید
همه گوپیها با دستهای بسته دعا میکنند، «او چندی! دعای ما را بشنو، زیرا خدایان را نیز رستگاری کردی، میلیونها گناهکار را رد کردی و چاند، موند، سامبه و نیسومبه را نابود کردی.
���ای مادر! نعمت خواسته شده را به ما عطا کن
ما تو و شالیگرام پسر گندک را می پرستیم، زیرا تو از پذیرفتن سخن او خشنود بودی، پس ما را فیض کن.»246.
سخنرانی الهه خطاب به گوپی ها:
SWAYYA
��������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������ه�
با شنیدن این سخنان همه از جا برخاستند و میلیون ها بار در برابر الهه تعظیم کردند
موفقیت بزرگ تصویر آن زمان به این ترتیب در ذهن شاعر مورد توجه قرار گرفت.
شاعر این منظره را در ذهن خود چنین در نظر گرفته است که همه در عشق کریشنا رنگین شده و در او جذب شده اند.247.
همه گوپی هایی که به پای الهه می افتادند به طرق مختلف شروع به ستایش او کردند
���ای مادر دنیا! تو از بین برنده رنج همه جهان هستی، تو مادر گاناس و گندارواس هستی...
تشبیه آن زیبایی فوق العاده را شاعر با این گونه گفتن نقل کرده است
شاعر می گوید با فهمیدن کریشنا به عنوان شوهر، چهره همه گوپی ها پر از شادی و خجالت شد و سرخ شد.248.
پس از دریافت موهبت، همه گوپی ها در دل بسیار شاد به خانه آمدند.
گوپی ها با خوشحالی از دریافت نعمت مورد نظر به خانه های خود بازگشتند و شروع به تبریک گفتن کردند و با خواندن آهنگ شادی خود را به نمایش گذاشتند.
همه آنها در یک ردیف ایستاده اند. تشبیه او را شاعر چنین توصیف کرده است:
آنها در صف ایستاده اند به این صورت که انگار جوانه های شکوفه نیلوفر در مخزن ایستاده اند و ماه را تماشا می کنند.249.
صبح زود همه گوپی ها به سمت یامونا رفتند
آنها آهنگ می خواندند و آنها را در سعادت می دیدند، ��سعادت���������������������������������������������������������������������������������������������������������������������
در همان زمان کریشنا نیز به آنجا رفت و رفت و از جمنا آب نوشید. (وقتی کریشنا آمد همه ساکت شدند)
سپس کریشنا نیز به سمت یامونا رفت و با دیدن گوپی ها به آنها گفت: «چرا صحبت نمی کنید؟ و چرا سکوت میکنی؟�����250.