که (ما) مرد خوش تیپی مثل او پیدا کنیم و با او ازدواج کنیم. 9.
قاطعانه:
با کسب اجازه از همه پریان شاه پری
و هزاران (یعنی خیلی زیاد) به زیبایی تزئین کردند و رفتند.
(آنها) تمام کشور را جست و جو کردند، اما هیچ کس زیبایی (کنوار) در حد او پیدا نکرد.
حکیمی آنجا بود، راز را برایشان تعریف کرد. 10.
بیست و چهار:
یک حکیم (زندگی) در جنگل بود.
هیچ زاهدی مانند او در زمین (عونی) نبود.
او یک بچه را در آنجا دید
و با مهربانی چنین گفت. 11.
دوگانه:
آری! شما کی هستید، کجا رفته اید و چرا به این کشور آمده اید؟
آیا شما همسر ایندرا هستید یا همسر کوبرا؟ 12
بیست و چهار:
چرا اومدی اینجا؟
بگویید چه کسی شما را برای چه هدفی (اینجا) فرستاده است.
من تو را بدون گفتن حقیقت نمی گذارم.
وگرنه نفرینت میکنم 13.
قاطعانه:
(آپاچارا پاسخ داد) ای مونی! یک روز شاه پری با عجله آمد
و با دیدن شکل (یک) کوماری مسحور شد.
(او) در دل خود فکر کرد که این کوماری
به همین ترتیب باکره های زیبا باید جستجو و ادغام شوند. 14.
بیست و چهار:
به هزاران دوست زیبا مثل من
ای حکیم بزرگ! در ده جهت ارسال شد.
(همه) جستجو را تمام کردیم، اما نتوانستیم (برای او) پریتام را پیدا کنیم.
با سفر از کشوری به کشور دیگر تمام (بیهوده زمان) را از دست داد. 15.
دوگانه:
بعد از جست و جو و جست و جو به سراغ شما آمدم.
ای سغاد (سوجان!) مقداری (اوپا) بگو تا کار انجام شود. 16.
بیست و چهار:
(حکیم گفت) برهما مردی آفریده است
و در خانه پادشاه به دنیا آمد.
او فراتر از هفت دریا ساکن است.
چه کسی می تواند به آنجا برسد و او را بیاورد. 17.
دوگانه:
با شنیدن چنین سخنان حکیم، آن پری رفت
و از هفت دریا در یک لحظه عبور کرد. 18.
بیست و چهار:
(آنجا) قصر زیبای پادشاه بود،
سونداری به آن خانه رفت.
جایی که محل اقامت پسر پادشاه شنیده می شد،
بدون معطلی به آنجا رسید. 19.
(او) سورمه جادویی در چشم گذاشت.
(کسی که) به صورت آشکار (با نوشیدن آنتیموان) ناپدید شد.
او می توانست همه اشکال را ببیند،