هنگامی که او به این ترتیب صحبت می کرد، کریشنا به جلو پیش رفت و با تیر خود او را بیهوش کرد و او را به گره بالایی خود گرفت و تراشیدن سر او را مضحک نشان داد. 2002.
دوره
روکمانی با دیدن وضعیت برادرش، پاهای سری کریشنا را نگه داشت
روکمانی با دیدن برادرش در چنین وضعیت اسفناکی، احساس کریشنا را گرفت و برادرش را با چندین نوع درخواست آزاد کرد. 2003.
SWAYYA
کسانی که برای حمایت از او آمدند، آنها نیز همانطور که کریشنا خواست کشته شدند
رزمنده ای که کشته شد با فریب کشته نشد بلکه پس از به چالش کشیدن او کشته شد
بسیاری از پادشاهان، فیل ها، اسب ها و ارابه سواران کشته شدند و جریان خون در آنجا جاری شد.
به درخواست روکمانی، کریشنا بسیاری از رزمندگان طرف روکمی را گرفت و آزاد کرد.2004.
پس بالارام در حالی که گرز در دست داشت و با خشم در دل به سوی آنها شتافت.
تا آن زمان، بلرام نیز خشمگین شد و گرز خود را به دوش کشید، بر لشکر افتاد و لشکر دونده را ساقط کرد.
پس از کشتن ارتش به خوبی، او سپس به سری کریشنا آمد.
پس از کشتن ارتش نزد کریشنا آمد و با شنیدن تراشیدن سر رُکمی، این را به کریشنا گفت، 2005
سخنرانی بالرام:
دوره
ای کریشنا! (شما) که برادر زن را در جنگ به دست آورده اید (به خوبی انجام داده اید)
گرچه کریشنا برادر روکمانی را فتح کرد، اما او با تراشیدن سرش کار درستی انجام نداد. 2006.
SWAYYA
کریشنا با دستگیری و آزادی روکمی در شهر، به دوارکا آمد
وقتی فهمیدند کریشنا روکمانی را فتح کرده و آورده است، مردم برای دیدن او آمدند
چند برهمن برجسته برای اجرای مراسم عروسی فراخوانده شدند
همه رزمندگان نیز آنجا دعوت شده بودند.2007.
با شنیدن خبر عروسی کریشنا، خانم های شهر در حالی که آهنگ می خواندند آمدند
آنها با ماسه و رقص همراه با آهنگ های موسیقی،
و دخترانی که دور هم جمع شدند شروع به خندیدن و بازی کردند
دیگر چه بگویم، حتی همسران خدایان هم برای دیدن این منظره آمده بودند. 2008.
ترک خانه های خود برای دیدن زنان زیبا (رکمانی) که به این جشنواره می آیند،
او که به دیدن دختر زیبای رومکانی و این مسابقه می آید، با پیوستن به رقص و ورزش، هوشیاری خانه اش را فراموش می کند.
با دیدن شکوه و جلال ازدواج، همه (زنان) در دل خود بسیار خوشحال می شوند.
همه خوشحال می شوند، با دیدن طرح عروسی و دیدن کریشنا، همه در ذهن خود مجذوب می شوند. 2009.
در پایان محراب عروسی کریشنا، همه زنان سرودهای ستایش خواندند
شعبده بازها با توجه به آهنگ موسیقی طبل شروع به رقصیدن کردند
بسیاری از صیغه ها انواع مختلفی از تقلید را به نمایش گذاشتند
هر کس برای دیدن این منظره آمده بود، بسیار خوشحال شد. 2010.
یک دختر در حال نواختن فلوت است و یک نفر دستان او را کف می زند
یک نفر طبق هنجار می رقصد و یک نفر آواز می خواند
یکی (زن) سنج می نوازد و یکی مریدانگا و یکی می آید و ژست های خیلی خوبی نشان می دهد.
یک نفر در حال زنگ زدن به خلخال، یک نفر در حال نواختن بر طبل است و دیگری جذابیت های او را نشان می دهد و کسی با نمایش جذابیت های او همه را خشنود می کند.2011.
مست از مشروب، جایی که کریشنا نشسته بود و در شادی بیشتر می شد،
جایی که کریشنا مست از شراب نشسته و با شادی جامه های قرمزش را پوشیده است،
از آنجا به رقاصان و گدایان مال صدقه می دهد
و همه از دیدن کریشنا.2012 خوشحال می شوند.
همانطور که روش (ازدواج) در وداها نوشته شده است، سری کریشنا نیز طبق همین روش با روکمانی ازدواج کرد.
کریشنا طبق آداب ودایی با روکمانی ازدواج کرد که او را از روکمی فتح کرده بود.
با شنیدن خبر پیروزی، شادی این سه نفر (در دل ساکنان) بسیار بیشتر شد.
ذهن همه پر از بشارت پیروزی بود و با دیدن این مسابقه، همه یادواها به شدت خوشحال شدند.2013.
مادر نذری آب کرد و نوشید
او همچنین هدایایی را به عنوان خیریه به برهمن ها داد، همه معتقد بودند که تمام سعادت جهان به دست آمده است.