زمانی که یک فرد گوروآگاه با ذهن، گفتار و کردار خود هماهنگی پیدا می کند و به برکت پناه گوروی واقعی، به زمان و سه جهان آگاهی پیدا می کند.
با تمرین روی Naam، یک فرد گوروآگاه در حالت تعادل زندگی می کند. هر توصیفی از آن حالت خارج از درک ما است. غیر قابل وصف است. با این حالت، او از تمام اتفاقاتی که در هر گوشه و کنار آن رخ می دهد آگاه می شود
با اتحاد گورو و سیک، سالک حضور پروردگار کیهان را در بدن خود و حمایت حیات بخش او را احساس می کند. و چون با خدا یگانگی کرد، غرق در یاد پروردگار می ماند.
همانطور که آینه و تصویر موجود در آن، موسیقی و آلات موسیقی، تار و پود پارچه همگی جزئی از یکدیگر و جدایی ناپذیرند، شخص گوروآگاه با خدا یکی می شود و از هر گونه تردید دوگانگی رها می شود. (47)