ای عقل من در هفت دریا غسل کن و پاک شو.
انسان هنگامی که مورد رضایت خداوند باشد در آب پاکی غسل می کند و با مراقبه تأملی به آن پنج فضیلت دست می یابد.
او با چشم پوشی از میل جنسی، خشم، فریب و فساد، نام واقعی را در قلب خود ثبت می کند.
هنگامی که امواج منیت، طمع و بخل فروکش می کند، او خداوند را استاد مهربان می یابد.
ای نانک، هیچ مکان زیارتی قابل مقایسه با گورو نیست. گورو واقعی پروردگار جهان است. ||3||
من جنگلها و جنگلها را جستوجو کردهام و به همه مزارع نگاه کردهام.
شما سه جهان، کل جهان، همه چیز را خلق کردید.
تو همه چیز را خلق کردی. شما به تنهایی دائمی هستید هیچ چیز با تو برابر نیست
تو بخشنده هستی - همه گدای تو هستند. بدون تو کی را ستایش کنیم؟
تو هدایای خود را عطا می کنی، حتی زمانی که ما آنها را نخواهیم، ای بخشنده بزرگ. ارادت به تو گنجی است سرریز.
بدون نام خداوند، رهایی وجود ندارد. پس می گوید ناناک، حلیم. ||4||2||
آسا، اول مهل:
ذهن من، ذهن من با عشق پروردگار محبوبم هماهنگ است.
ارباب حقیقی، موجود اولیه، بی نهایت، تکیه گاه زمین است.
او غیرقابل درک، غیرقابل دسترس، بی نهایت و غیرقابل مقایسه است. او خداوند متعال است، خداوند بالاتر از همه.
او خداوند است، از ابتدا، در تمام اعصار، اکنون و همیشه. بدانید که همه چیز نادرست است.
اگر انسان قدر اعمال نیک و ایمان درمی را نداند، چگونه می تواند به وضوح آگاهی و رهایی دست یابد؟
ای نانک، گورمخ به کلام شاباد پی می برد. شب و روز در نعم، نام خداوند تعمق می کند. ||1||
ذهن من، ذهن من پذیرفته است که نعم تنها دوست ماست.
خودخواهی، وابستگی دنیوی، و فریب های مایا با شما همراه نخواهد شد.
مادر، پدر، خانواده، فرزندان، زیرکی، دارایی و همسر - هیچ کدام از اینها با شما همراه نخواهد شد.
من مایا، دختر اقیانوس را کنار گذاشته ام. با تأمل در واقعیت، آن را زیر پاهایم لگدمال کرده ام.
پروردگار اولیه این نمایش شگفت انگیز را آشکار کرده است. به هر کجا که نگاه می کنم، آنجا او را می بینم.
ای نانک، من عبادت پروردگار را ترک نخواهم کرد. در مسیر طبیعی، آنچه باید باشد، خواهد بود. ||2||
ذهن من، ذهن من به طرز بینظیری پاک شده است، در حال تفکر در پروردگار واقعی.
رذیلت هایم را زدودم و اینک در جمع نیکوکاران قدم می گذارم.
با دور انداختن رذیله، کارهای نیک انجام می دهم و در محکمه حق به حق داوری می شوم.
آمدن و رفتن من به پایان رسیده است. به عنوان گورموخ، من به ماهیت واقعیت فکر می کنم.
ای دوست عزیز، تو همدم دانای من هستی. جلال نام واقعی خود را به من عطا کن.
ای نانک، جواهر نعم بر من نازل شده است. چنین آموزه هایی است که من از گورو دریافت کرده ام. ||3||
ضماد شفا را به دقت به چشمانم زدم و با پروردگار پاک و مطهر همسو شدم.
او در ذهن و بدن من نفوذ می کند، زندگی جهان، خداوند، بخشنده بزرگ.
ذهن من با خداوند، بخشنده بزرگ، زندگی جهان آغشته شده است. من با سهولت شهودی با او ادغام و ترکیب شده ام.
در شرکت مقدس و جامعه قدیسان به فضل الهی آرامش حاصل می شود.
انصرافدهندهها در عبادت عبادی برای خداوند غرق میشوند. آنها از وابستگی عاطفی و تمایل خلاص می شوند.
ای نانک، چه نادر است آن بنده ی بی بند و باری که بر نفس خود غلبه کند و از پروردگار راضی بماند. ||4||3||