از اقیانوس ها، کوه ها، بیابان ها، جنگل ها و نه منطقه زمین در یک قدمی عبور می کنم،
ای موسان به عشق محبوبم. ||3||
ای موسان، نور محبت پروردگار در آسمان گسترده شده است.
من به پروردگارم چنگ می زنم، مانند زنبوری که در گل نیلوفر گرفتار شده است. ||4||
ذکر و مراقبه شدید، انضباط نفس سخت، لذت و آرامش، عزت، عظمت و سربلندی
- ای موسان همه اینها را برای لحظه ای عشق پروردگارم وقف و فدا می کنم. ||5||
ای موسان، دنیا راز پروردگار را نمی فهمد. در حال مرگ و غارت است.
محبت پروردگار معشوق به آن نفوذ نمی کند. درگیر تعقیب های دروغین است. ||6||
وقتی خانه و مال کسی می سوزد، به خاطر دلبستگی به آنها، در غم فراق می افتد.
ای موسان، وقتی انسانها خدای مهربان را فراموش کنند، واقعاً غارت می شوند. ||7||
هر که از طعم محبت پروردگار لذت می برد، پای نیلوفر او را در ذهن خود به یاد می آورد.
ای نانک، عاشقان خدا جای دیگر نمی روند. ||8||
با بالا رفتن از هزاران تپه شیب دار، ذهن بی ثبات بدبخت می شود.
ای جمال به گل فروتن و حقیر بنگر که نیلوفر زیبا در آن می روید. ||9||
پروردگار من چشمان نیلوفر آبی دارد. صورتش بسیار زیبا آراسته شده است.
ای موسان، من مست از راز او هستم. گردنبند غرور را تکه تکه می کنم. ||10||
من از عشق پروردگارم سرمست هستم. با یادآوری او در مراقبه، از بدن خود آگاه نیستم.
او در تمام جلال خود در سراسر جهان آشکار شده است. ناناک یک پروانه حقیر در شعله اش است. ||11||
Saloks Of Devotee Kabeer Jee:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
کبیر، تسبیح من زبان من است که نام خداوند بر آن آویخته شده است.
از همان ابتدا و در طول اعصار، همه فداییان در صلحی آرام زندگی می کنند. ||1||
کبیر، همه به طبقه اجتماعی من می خندند.
من فدای این طبقه اجتماعی هستم که در آن شعار می دهم و در مورد خالق تعمق می کنم. ||2||
کبیر چرا می لنگید؟ چرا روحت می لرزد؟
او پروردگار همه آسایش و آرامش است. در ذات متعالی نام خداوند بنوشید. ||3||
کبیر، گوشوارهای از طلا و نگیندار،
مانند شاخه های سوخته به نظر می رسند، اگر نام در ذهن نباشد. ||4||
کبیر، به ندرت چنین شخصی وجود دارد که زنده بماند.
با خواندن ستایش خداوند، بی باک است. به هر کجا که نگاه می کنم، خداوند آنجاست. ||5||
کبیر، روزی که من بمیرم، پس از آن سعادت خواهد بود.
من با خدای خود ملاقات خواهم کرد. کسانی که با من هستند در مورد پروردگار عالم تفکر و ارتعاش خواهند کرد. ||6||
کبیر، من از همه بدترم. بقیه خوبن
هر کس این را بفهمد دوست من است. ||7||
کبیر، او به اشکال مختلف و لباس مبدل نزد من آمد.
استاد من مرا نجات داد و اکنون او با فروتنی در برابر من تعظیم می کند. ||8||
کبیر، فقط آن چیزی را بکش که با کشته شدن، صلح می آورد.
همه به تو می گویند خوب، خیلی خوب، و هیچ کس نباید فکر کند که تو بدی. ||9||
کبیر، شب تاریک است و مردان برای انجام کارهای سیاه خود به راه می افتند.