این سرمایه من را تخلیه می کند و هزینه های بهره فقط افزایش می یابد. ||مکث||
با بافتن هفت نخ به هم تجارت خود را ادامه می دهند.
آنها توسط کارمای اعمال گذشته خود هدایت می شوند.
سه مأمور مالیات با آنها بحث می کنند.
تاجران دست خالی می روند. ||2||
سرمایه آنها تمام شده و تجارت آنها تباه شده است.
کاروان در ده جهت پراکنده است.
می گوید کبیر، ای فانی، تکالیف تو به انجام می رسد.
وقتی در پروردگار آسمانی ادغام می شوید. اجازه دهید شک و تردید شما فرار کند ||3||6||
بسانت هندول، خانه دوم:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
مادر نجس است و پدر نجس. میوه ای که تولید می کنند نجس است.
نجس می آیند و نجس می روند. بدبخت ها در نجاست می میرند. ||1||
به من بگو ای پاندیت ای عالم دینی کدام مکان بی آلایش است؟
کجا بشینم غذامو بخورم؟ ||1||مکث||
زبان نجس است و گفتارش نجس است. چشم و گوش کاملاً نجس است.
نجاست اندام های جنسی از بین نمی رود. برهمن در آتش سوخته است. ||2||
آتش نجس است و آب نجس است. جایی که می نشینی و غذا می پزی نجس است.
نجس ملاقه ای است که غذا می دهد. نجس کسی است که به خوردن آن بنشیند. ||3||
نجس سرگین گاو است و نجس مربع آشپزخانه. ناخالص خطوطی هستند که آن را مشخص می کنند.
کبیر میگوید: تنها آنها پاکند که به عقل محض رسیدهاند. ||4||1||7||
راماناند جی، خانه اول:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
کجا باید بروم؟ خانه من پر از خوشبختی است.
هوشیاری من سرگردان از بین نمی رود. ذهنم فلج شده ||1||مکث||
یک روز آرزویی در ذهنم شکل گرفت.
من چوب صندل را به همراه چند روغن معطر آسیاب کردم.
به سوی خدا رفتم و در آنجا او را عبادت کردم.
که خدا در ذهن خودم گورو را به من نشان داد. ||1||
هر جا می روم آب و سنگ پیدا می کنم.
شما کاملاً در همه چیز نفوذ و نفوذ دارید.
من در تمام وداها و پوراناها جستجو کردم.
من آنجا می رفتم، فقط اگر خداوند اینجا نبود. ||2||
من فدای تو هستم ای مرشد واقعی من.
تو تمام سردرگمی و تردید من را از بین بردی.
پروردگار و سرور رامانند، خداوند متعال است.
کلمه شاباد گورو کارمای میلیون ها عمل گذشته را از بین می برد. ||3||1||
بسانت، کلام ناام دیو جی:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
اگر خادم زمانی که اربابش در تنگنا است فرار کند،
او عمر طولانی نخواهد داشت و باعث شرمساری همه خانواده اش می شود. ||1||
پروردگارا من عبادت تو را ترک نمی کنم، حتی اگر مردم به من بخندند.
پای نیلوفر آبی خداوند در قلب من می ماند. ||1||مکث||
انسان فانی حتی به خاطر مال خود خواهد مرد.
به همین ترتیب، مقدسین نام خداوند را رها نمی کنند. ||2||
زیارت گنگ، گایا و گوداواری صرفا اموری دنیوی هستند.