وقتی کسی سعی می کند او را راضی کند،
سپس او به خودش افتخار می کند.
اما وقتی کسی او را از افکارش دور می کند،
سپس مانند یک برده به او خدمت می کند. ||2||
به نظر می رسد که او راضی است، اما در نهایت، او فریب می دهد.
او در یک مکان باقی نمی ماند.
او دنیاهای زیادی را جادو کرده است.
بندگان فروتن خداوند او را تکه تکه کردند. ||3||
هر که از او گدایی کند گرسنه می ماند.
هر که شیفته او باشد چیزی به دست نمی آورد.
اما کسی که از او چشم پوشی کند و به انجمن مقدسین بپیوندد،
با بخت خوب، ای ناناک، نجات یافت. ||4||18||29||
رامکلی، مهل پنجم:
خداوند، روح جهانی را در همه ببینید.
خدای یگانه کامل و فراگیر است.
بدانید که جواهر قیمتی در قلب شماست.
درک کنید که ذات شما در درون خودتان است. ||1||
از شهد آمبروسیال به لطف مقدسین بنوشید.
کسى که نصیبش شود، آن را به دست مى آورد. بدون زبان چگونه می توان طعم آن را شناخت؟ ||1||مکث||
چگونه یک ناشنوا می تواند به هجده پورانا و ودا گوش دهد؟
مرد کور حتی یک میلیون نور هم نمی تواند ببیند.
جانور علف را دوست دارد و به آن وابسته است.
کسی که به او آموزش داده نشده است - چگونه می تواند بفهمد؟ ||2||
خداوند دانا به همه چیز داناست.
او با بندگان خود است، از طریق و از طریق.
کسانی که با شادی و سرور ستایش خدا را می خوانند،
ای نانک - رسول مرگ حتی به آنها نزدیک نمی شود. ||3||19||30||
رامکلی، مهل پنجم:
من را به نام خود برکت داده، او مرا پاک و تقدیس کرده است.
ثروت پروردگار سرمایه من است. امید کاذب مرا رها کرده است. این ثروت من است
با شکستن بندهای من، خداوند مرا به خدمت خود پیوند داده است.
من عابد خداوند هستم، حر، حر. من ستایش های با شکوه خداوند را می خوانم. ||1||
جریان صدای نخورده می لرزد و طنین انداز می شود.
بندگان فروتن خداوند ستایش های باشکوه او را با عشق و لذت می خوانند. آنها توسط گورو الهی مورد احترام قرار می گیرند. ||1||مکث||
سرنوشت از پیش تعیین شده من فعال شده است.
من از خواب تجسم های بی شماری بیدار شده ام.
در سعد سنگات، گروه مقدس، بیزاری من از بین رفته است.
ذهن و بدن من با عشق به خداوند آغشته شده است. ||2||
خداوند منجی مهربان مرا نجات داده است.
من هیچ خدمت یا کاری به اعتبار خودم ندارم.
خداوند در رحمت خود بر من رحم کرده است.
در حالی که از درد رنج می بردم مرا بلند کرد و بیرون کشید. ||3||
گوش دادن، گوش دادن به ستایش او، شادی در ذهنم موج می زند.
بیست و چهار ساعت در روز، تسبیحات با شکوه خداوند را می خوانم.
با آواز خواندن و ستایش او مقام عالی را به دست آورده ام.
به لطف گورو، ناناک عاشقانه بر خداوند متمرکز شده است. ||4||20||31||
رامکلی، مهل پنجم:
در ازای صدف، جواهری را رها می کند.
او سعی می کند آنچه را که باید رها کند به دست آورد.
او چیزهایی را جمع می کند که بی ارزش هستند.
فریفته مایا، راه کج را در پیش می گیرد. ||1||
ای مرد بدبخت - شرمنده نیستی؟
شما در ذهن خود اقیانوس صلح، خداوند متعال متعالی کامل را به یاد نمی آورید. ||1||مکث||
شهد به نظرت تلخ می آید و زهر شیرین است.
ای بدبین بی ایمان که من به چشم خود دیده ام، وضعیت تو چنین است.
شما عاشق دروغ، تقلب و خودپرستی هستید.