خود معشوق زنجیر را بر گردن آنها می اندازد. همانطور که خدا آنها را می کشد، باید بروند.
ای محبوب، هر که غرور داشته باشد هلاک خواهد شد. نانک در حال تعمق در خداوند غرق در عبادت عبادی می شود. ||4||6||
سوراته، مهل چهارم، ذوثوکای:
منموک خودخواه که برای زندگی های بی شماری از خداوند جدا شده است، از درد رنج می برد و درگیر اعمال خودخواهی است.
با دیدن قدیس مقدس، خدا را یافتم. ای پروردگار عالم، پناهگاه تو را می جویم. ||1||
عشق خدا برای من بسیار عزیز است.
هنگامی که به سات سنگات پیوستم، گروه مردم مقدس، خداوند، مظهر صلح، در قلب من آمد. ||مکث||
تو شب و روز در دل من ساکنی، خداوندا. اما احمق های بیچاره عشق تو را درک نمی کنند.
با ملاقات با مرشد واقعی، خداوند بر من نازل شد. من ستایش های باشکوه او را می خوانم و در جلال او فکر می کنم. ||2||
به عنوان گورمخ، من روشن فکر شده ام. آرامش فرا رسیده است و بد اندیشی از ذهن من دور شده است.
با درک رابطه نفس فردی با خدا، آرامش یافتم، در سات سنگت، جماعت راستین تو، پروردگارا. ||3||
کسانی که از رحمت مهربانت برخوردارند، پروردگار متعال را ملاقات کنند و گورو را بیابند.
ناناک آرامش آسمانی بی اندازه را یافته است. شب و روز، او برای خداوند، ارباب جنگل جهان، بیدار می ماند. ||4||7||
صراط، مهل چهارم:
اعماق درونی ذهن من با عشق به خداوند نفوذ کرده است. من نمی توانم بدون پروردگار زندگی کنم.
همانطور که ماهی بدون آب می میرد، من بدون نام خداوند می میرم. ||1||
ای خدای من، لطفاً آب نام خود را به من برکت ده.
در اعماق وجودم، روز و شب، نام تو را التماس می کنم. از طریق نام، آرامش پیدا می کنم. ||مکث||
پرنده آوازخوان از بی آبی فریاد می زند - بدون آب تشنگی اش رفع نمی شود.
گورموک آب سعادت آسمانی را به دست می آورد، و جوان می شود و از طریق عشق مبارک خداوند شکوفا می شود. ||2||
منمخ های خودخواه گرسنه اند و در ده جهت سرگردانند. بدون نام، آنها از درد رنج می برند.
آنها به دنیا می آیند تا بمیرند و دوباره وارد تناسخ می شوند. در دادگاه خداوند مجازات می شوند. ||3||
اما اگر خداوند رحمت خود را نشان دهد، آنگاه شخص می آید تا تسبیحات با شکوه او را بخواند. او در اعماق هسته خود، جوهر والای اکسیر خداوند را می یابد.
خداوند مهربان نانک شده است و از طریق کلام شاباد، آرزوهای او برطرف می شود. ||4||8||
سوراته، مهل چهارم، پانچ پدهای:
اگر کسى غذاى ناقابل بخورد، سیده مى شود، موجودى با معنویت کامل. از طریق این کمال، حکمت را به دست می آورد.
هنگامی که تیر عشق پروردگار بدن او را سوراخ می کند، آنگاه شک او ریشه کن می شود. ||1||
ای پروردگار من، بنده حقیر خود را با شکوه عنایت کن.
تحت دستورات گورو، مرا با نام خداوند روشن کن، تا بتوانم برای همیشه در پناهگاه تو ساکن شوم. ||مکث||
تمام این دنیا غرق در آمدن و رفتن است. ای عقل نادان و نادان من، مراقب پروردگار باش.
ای پروردگار عزیز، لطفاً بر من رحم کن و مرا با گورو متحد کن تا بتوانم به نام خداوند ادغام شوم. ||2||
تنها کسی که آن را دارد خدا را می شناسد. تنها اوست که خدا به او داده است
- خیلی زیبا، دست نیافتنی و غیرقابل درک. از طریق گورو کامل، ناشناخته ها شناخته می شوند. ||3||
تنها کسی که آن را می چشد، آن را می داند، مانند لال، که طعم شیرینی را می چشد، اما نمی تواند از آن صحبت کند.