امید من آنقدر شدید است که این امید به تنهایی باید امیدهای من را برآورده کند.
هنگامی که گورو واقعی مهربان می شود، آنگاه به پروردگار کامل دست می یابم.
بدن من پر از عیب های بسیار است. من پوشیده از عیب و نقص هستم.
پروردگارا! هنگامی که گورو واقعی مهربان می شود، آنگاه ذهن در جای خود باقی می ماند. ||5||
ناناک می گوید، من در خداوند بی نهایت و بی پایان مراقبه کرده ام.
عبور از این اقیانوس جهانی بسیار دشوار است. گورو واقعی مرا به آن سو رسانده است.
آمدن و رفتن من در تناسخ با ملاقات با پروردگار کامل به پایان رسید.
پروردگارا! من شهد آمبروسیال نام خداوند را از گوروی واقعی بدست آورده ام. ||6||
نیلوفر در دست من است. در حیاط قلبم در آرامش می مانم.
ای همنشین من جواهر بر گردن من است. با دیدن آن غم از بین می رود.
من با پروردگار جهان، خزانه داری صلح کامل می مانم. پروردگارا!
تمام ثروت و کمالات معنوی و نه گنج در دست اوست. ||7||
آن مردانی که برای لذت بردن از زنان مردان دیگر بیرون می روند، از شرم رنج خواهند برد.
کسانی که ثروت دیگران را می دزدند - چگونه می توان گناه آنها را پنهان کرد؟
کسانی که حمدهای مقدس خداوند را سر می دهند، همه نسل های خود را نجات داده و نجات می دهند.
پروردگارا! کسانی که می شنوند و به خداوند متعال می اندیشند، پاک و مقدس می شوند. ||8||
آسمان بالا دوست داشتنی به نظر می رسد و زمین پایین زیباست.
رعد و برق در ده جهت می درخشد. من چهره معشوقم را می بینم.
اگر به جستجو در سرزمین های خارجی بروم، چگونه می توانم معشوقم را پیدا کنم؟
پروردگارا! اگر چنین سرنوشتی بر پیشانی من حک شده، در رؤیت مبارک درشان او غرق می شوم. ||9||
من همه جا را دیده ام، اما هیچ کدام با تو قابل مقایسه نیستند.
پروردگار اولیه، معمار سرنوشت، شما را تثبیت کرده است. بدین ترتیب تو آراسته و آراسته شده ای.
رامداسپور آباد و پرجمعیت و زیباست.
پروردگارا! غسل در حوض مقدس رام داس، گناهان شسته می شود، ای نانک. ||10||
پرنده بارانی بسیار باهوش است. در هشیاری خود، آرزوی باران دوستانه را دارد.
آرزوی آن را دارد که نفس حیاتش به آن وابسته است.
به خاطر قطره ای آب، افسرده سرگردان است، از جنگلی به جنگل دیگر.
پروردگارا! به همین ترتیب، بنده فروتن خداوند برای نعم، نام خداوند التماس می کند. نانک فدای اوست. ||11||
آگاهی دوست من زیباست. راز آن را نمی توان شناخت.
کسی که فضایل گرانبها را می خرد، به اصل واقعیت پی می برد.
هنگامی که آگاهی در آگاهی عالی جذب می شود، شادی و سعادت بزرگی پیدا می شود.
پروردگارا! وقتی بر دزدان بی ثبات غلبه کرد، ثروت واقعی به دست می آید. ||12||
در خواب، من را بلند کردند. چرا لبه ردای او را نگرفتم؟
با نگاه کردن به پروردگار زیبا که در آنجا آرام می گرفت، ذهنم مجذوب و مجذوب شد.
من به دنبال پاهای او هستم - به من بگویید، کجا می توانم او را پیدا کنم؟
پروردگارا! به من بگو چگونه می توانم معشوقم را بیابم ای همنشین من. ||13||
چشمانی که قدس را نمی بینند، آن چشم ها بدبختند.
گوشهایی که صدای جریان ناد را نمیشنوند - آن گوشها ممکن است به همان اندازه بسته باشند.
زبانی که نعم نمی خواند باید ذره ذره بریده شود.
پروردگارا! وقتی انسان فانی، پروردگار عالم، پادشاه مقتدر را فراموش می کند، روز به روز ضعیف تر می شود. ||14||
بالهای زنبور عسل در گلبرگهای معطر مست کننده نیلوفر گیر افتاده است.
در حالی که اندام هایش در گلبرگ ها گیر کرده است، حواس خود را از دست می دهد.