پروردگار محبوب خود هیزم است و او خود آتش را در هیزم نگه می دارد.
خود پروردگار عزیز به تنهایی در آنها نفوذ می کند و از ترس خدا آتش نمی تواند هیزم را بسوزاند.
خود معشوق می کشد و زنده می کند. همه نفس زندگی را می کشند، که او داده است. ||3||
خود محبوب قدرت و حضور است. او خود ما را درگیر کارمان می کند.
همانطور که معشوق مرا به راه می اندازد، من راه می روم، همانطور که پروردگارم خدای من راضی است.
معشوق خود نوازنده و ساز موسیقی است. بنده نانک ارتعاش خود را به لرزه در می آورد. ||4||4||
صراط، مهل چهارم:
خود معشوق جهان را آفرید. نور خورشید و ماه را آفرید.
خود معشوق قدرت ناتوانان است. او خود مایه شرف بی آبروان است.
خود معشوق فیض خود را عطا می کند و از ما محافظت می کند. او خودش حکیم و داناست. ||1||
ای ذهن من، نام خداوند را بخوان و نشان او را دریافت کن.
به Sat Sangat، جماعت حقیقی بپیوندید و در مورد خداوند، هار، هار مراقبه کنید. شما مجبور نیستید دوباره در تناسخ بیایید و بروید. ||مکث||
خود معشوق حمد و ثنای او را فرا می گیرد و خود آن ها را تأیید می کند.
خود معشوق آمرزش او را عطا می کند و او خود نشان حقیقت را عطا می کند.
خود معشوق از اراده او اطاعت می کند و خود فرمانش را صادر می کند. ||2||
خود معشوق گنجینه ایثار است. او خودش هدیه هایش را می دهد.
خود معشوق عدهای را به خدمت او متعهد میسازد و خود آنها را با عزت برکت میدهد.
خود معشوق غرق در سماعدی است. او خود گنجینه تعالی است. ||3||
خود معشوق بزرگترین است. او خودش برتر است.
خود معشوق ارزش را ارزیابی می کند. او خود ترازو و ثقلین است.
خود معشوق قابل سنجیدن نیست - او خود را وزن می کند. بنده نانک برای همیشه فدای اوست. ||4||5||
صراط، مهل چهارم:
خود معشوق عده ای را به خدمت او متعهد می سازد. او خود شادی عبادت عبادی را به آنها عطا می کند.
خود معشوق ما را وادار می کند که ستایش های با شکوه او را بخوانیم. او خود در کلام شابادش غرق شده است.
او خود قلم است و او خود کاتب است. او خودش کتیبه اش را می نویسد. ||1||
ای ذهن من، با شادی نام خداوند را بخوان.
آن افراد بسیار خوش شانس شب و روز در خلسه هستند. از طریق گورو کامل، آنها سود نام خداوند را به دست می آورند. ||مکث||
معشوق خود کنیز شیر و کریشنا است. او خودش گاوها را در جنگل گله می کند.
خود معشوق همان مرد آبی پوست و خوش تیپ است. او خودش با فلوتش می نوازد.
خود معشوق به شکل یک کودک در آمد و فیل دیوانه کووالیا را نابود کرد. ||2||
خود معشوق صحنه را تنظیم می کند. او نمایشنامه ها را اجرا می کند و خودش آنها را تماشا می کند.
خود معشوق شکل کودک را به خود گرفت و شیاطین Chandoor، Kansa و Kaysee را کشت.
خود معشوق، به خودی خود، تجسم قدرت است. او قدرت احمق ها و احمق ها را در هم می شکند. ||3||
خود معشوق تمام جهان را آفرید. او قدرت اعصار را در دستان خود دارد.