خداوند متعال برای من نه گنج است.
اموال و همسری که انسان با محبت به آن دلبستگی دارد، مال تو است پروردگارا. ||1||مکث||
نه با فانی می آیند و نه با او می روند.
چه فایده ای برای او دارد، اگر فیل هایی را در درگاهش بسته باشد؟ ||2||
قلعه سریلانکا از طلا ساخته شده است
اما راوان احمق چه چیزی می تواند با خود به هنگام رفتن به همراه داشته باشد؟ ||3||
کبیر می گوید به فکر انجام کارهای خیر باشید.
در پایان، قمارباز باید دست خالی برود. ||4||2||
برهما آلوده است و ایندرا آلوده است.
خورشید آلوده است و ماه آلوده است. ||1||
این دنیا آلوده به آلودگی است.
فقط خداوند یگانه معصوم است. او پایان و محدودیتی ندارد. ||1||مکث||
حاکمان ممالک آلوده هستند.
شبها و روزها و روزهای ماه آلوده است. ||2||
مروارید آلوده است، الماس آلوده است.
باد، آتش و آب آلوده هستند. ||3||
شیوا، شانکارا و مهایش آلوده هستند.
سیدها، جویندگان و مجاهدان و کسانی که لباس مذهبی می پوشند، آلوده اند. ||4||
یوگی ها و گوشه نشینان سرگردان با موهای مات شده خود آلوده هستند.
بدن، همراه با قو روح، آلوده است. ||5||
کبیر می گوید: آن موجودات فروتن مورد تایید و پاکند.
که پروردگار را می شناسند. ||6||3||
ذهنت مکه باشد و جسمت معبد عبادت.
بگذار گورو عالی کسی باشد که سخن می گوید. ||1||
ای ملا، اذان بگو.
مسجد واحد ده در دارد. ||1||مکث||
پس ذات بد و شک و ظلم خود را ذبح کن.
پنج دیو را بخور تا از رضایتمندی برخوردار شوی. ||2||
هندوها و مسلمانان رب و ارباب واحدی دارند.
ملا چه کند و شیخ چه کند؟ ||3||
کبیر می گوید من دیوانه شده ام.
ذبح، ذبح ذهنم، در پروردگار آسمانی آمیخته شده ام. ||4||4||
هنگامی که نهر به گنگ می ریزد،
سپس تبدیل به گنگ می شود. ||1||
همینطور کبیر تغییر کرده است.
او مظهر حقیقت شده است و جای دیگری نمی رود. ||1||مکث||
در ارتباط با درخت صندل، درخت اطراف تغییر می کند.
آن درخت دقیقاً مانند درخت صندل شروع به بوییدن می کند. ||2||
مس در تماس با سنگ فیلسوفان دگرگون می شود.
که مس به طلا تبدیل می شود. ||3||
در جامعه قدیسان، کبیر متحول می شود.
که کبیر به خداوند تبدیل می شود. ||4||5||
برخی روی پیشانی خود علائم تشریفاتی می گذارند، ملاس را در دست می گیرند و لباس مذهبی می پوشند.
برخی از مردم فکر می کنند که خداوند یک بازی است. ||1||
اگر من دیوانه هستم پس از آن تو هستم پروردگارا.
مردم چگونه می توانند راز من را بدانند؟ ||1||مکث||
من برگها را به عنوان قربانی نمی چینم و بت ها را نمی پرستم.
بدون عبادت پروردگار، خدمت بی فایده است. ||2||
من گورو واقعی را می پرستم. برای همیشه و همیشه تسلیم او هستم.
با چنین خدمتی در بارگاه خداوند آرامش پیدا می کنم. ||3||
مردم می گویند کبیر دیوانه شده است.
فقط خداوند به راز کبیر پی می برد. ||4||6||
با روی گردانی از دنیا، هم طبقه اجتماعی و هم اصل و نسب خود را فراموش کرده ام.
بافندگی من اکنون در عمیق ترین سکون آسمانی است. ||1||
من با کسی دعوا ندارم