پس از فساد بگریز و در خداوند غوطه ور شو. این نصیحت را قبول کن ای عقل دیوانه
تو بی باکانه در مورد خداوند تعمق نکرده ای، ای ذهن دیوانه. شما بر قایق خداوند سوار نشده اید. ||1||مکث||
میمون، ای عقل دیوانه، دستش را دراز می کند و مشتی ذرت می گیرد.
اکنون که نمی تواند فرار کند، ای ذهن دیوانه، ساخته شده است تا خانه به خانه برقصد. ||2||
مثل طوطی گرفتار در دام، ای عقل دیوانه، تو گرفتار امور مایا.
مانند رنگ ضعیف گلرنگ، ای دیوانه، وسعت این عالم صورت و جوهر نیز چنین است. ||3||
ای عقل دیوانه، زیارتگاه های مقدس بسیار است و خدایان بسیار برای پرستش.
کبیر می گوید، ای عقل دیوانه، اینگونه نجات نخواهی یافت. تنها با خدمت به خداوند رهایی خواهید یافت. ||4||1||6||57||
گاری:
آتش آن را نمی سوزاند و باد آن را نمی برد. دزدها نمی توانند به آن نزدیک شوند.
انباشتن ثروت به نام خداوند. که ثروت به جایی نمی رسد. ||1||
مال من خداست، پروردگار مال، پروردگار عالم و پشتیبان زمین است، این بهترین مال است.
آرامشی که با بندگی خداوند، پروردگار عالم به دست می آید - آن آرامش در پادشاهی و قدرت یافت نمی شود. ||1||مکث||
شیوا و ساناک در جست و جوی این ثروت، اودااسی شدند و از دنیا دست کشیدند.
کسی که ذهنش پر از پروردگار رهایی باشد و زبانش نام خداوند را بخواند، گرفتار طناب مرگ نخواهد شد. ||2||
ثروت خود من حکمت معنوی و فداکاری است که گورو داده است. ذهن من در تعادل خنثی کامل ثابت نگه داشته شده است.
مانند آب برای روح سوزان، مانند تکیه گاه لنگر برای ذهن سرگردان. اسارت شک و ترس از بین می رود. ||3||
کبیر می گوید: ای مستان میل جنسی، این را در دل خود بیندیش و ببین.
در خانه شما صدها هزار، میلیون ها اسب و فیل وجود دارد. اما در خانه من خداوند یکتا است. ||4||1||7||58||
گاری:
مثل میمون یک مشت غله که از طمع رها نمی شود
- به همین ترتیب، تمام کارهایی که در طمع انجام می شود، در نهایت به حلقه ای بر گردن آدم تبدیل می شود. ||1||
بدون عبادت، زندگی انسان بیهوده می گذرد.
بدون Saadh Sangat، گروه مقدس، بدون ارتعاش و تعمق در خداوند خداوند، در حقیقت نمی ماند. ||1||مکث||
مثل گلی که در بیابان می شکفد و کسی از عطرش لذت نمی برد،
مردم نیز در تناسخ سرگردانند. بارها و بارها توسط مرگ نابود می شوند. ||2||
این ثروت، جوانی، فرزندان و همسری که خداوند به شما داده است - همه اینها فقط یک نمایش گذرا است.
کسانی که در اینها گرفتار و گرفتار می شوند، میل نفسانی آنها را می برد. ||3||
سن آتش است و بدن خانه کاه است. در چهار طرف این نمایشنامه در حال پخش است.
کبیر می گوید، برای عبور از اقیانوس وحشتناک جهان، به پناهگاه گورو واقعی رفته ام. ||4||1||8||59||
گاری:
آب نطفه کدر است و تخمک تخمدان زرشکی است.
از این خاک رس، عروسک مد می شود. ||1||
من هیچ هستم و هیچ چیز مال من نیست.
این بدن و مال و همه ظرافتها از آن توست ای پروردگار عالم. ||1||مکث||
در این خاک رس نفس دمیده می شود.