او همه موجودات و مخلوقات را شطرنجگر خود قرار داد و خودش تاس را انداخت. ||26||
بهابا: کسانی که جستجو می کنند، ثمره ثواب خود را می یابند; به لطف گورو، آنها در ترس از خدا زندگی می کنند.
منمخ های خودخواه سرگردانند و پروردگار را یاد نمی کنند. احمق ها به چرخه 8.4 میلیون تجسم محول شده اند. ||27||
ماما: در وابستگی عاطفی، می میرد. او فقط هنگام مرگ به خداوند، عشق شهد فکر می کند.
تا زمانی که جسد زنده است، چیزهای دیگر را می خواند و حرف «م» را که مخفف مارنا - مرگ است، فراموش می کند. ||28||
یایا: اگر خداوند حقیقی را بشناسد، دیگر هرگز تناسخ نخواهد یافت.
گورموک صحبت می کند، گورموک می فهمد، و گورموک تنها پروردگار یکتا را می شناسد. ||29||
رارا: خداوند در میان همه موجود است. او همه موجودات را آفرید.
پس از خلقت موجودات خود، همه آنها را به کار انداخته است. آنها تنها نعم را که بر آنها فضل میبخشد، یاد میکنند. ||30||
لالا: او مردم را به وظایفشان گماشته و عشق مایا را برایشان شیرین جلوه داده است.
می خوریم و می نوشیم؛ ما باید به طور مساوی هر اتفاقی را تحمل کنیم، به خواست او، به فرمان او. ||31||
واو: پروردگار متعالی فراگیر جهان را می بیند. او شکلی را که می پوشد ایجاد کرد.
او همه چیز را می بیند، می چشد و می داند. او در باطن و ظاهر در حال نفوذ و نفوذ است. ||32||
رارا: ای فانی چرا دعوا می کنی؟ در مورد پروردگار فنا ناپذیر مراقبه کن،
و در حقیقت جذب شوند. برای او قربانی شوید. ||33||
هاها: هیچ بخشنده ای جز او نیست. مخلوقات را آفریده، آنها را تغذیه می کند.
در نام خداوند تعمق کنید، در نام خداوند جذب شوید و شب و روز از سود نام خداوند بهره ببرید. ||34||
آیرا: خودش جهان را آفرید; هر کاری که او باید انجام دهد، به انجامش ادامه می دهد.
او عمل می کند و دیگران را وادار به عمل می کند و او همه چیز را می داند. نانک شاعر می گوید. ||35||1||
راگ آسا، مهل سوم، پاتی - الفبا:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
Ayo, Angai: تمام جهان که آفریده شد - Kaahkai, Ghangai: خواهد گذشت.
ریری، لالی: مردم مرتکب گناه می شوند، و با افتادن به رذیله، فضیلت را فراموش می کنند. ||1||
ای فانی چرا چنین حسابی مطالعه کردی
کدام شما را برای پاسخگویی برای پرداخت تماس می گیرد؟ ||1||مکث||
سیدان، نگایایی: شما خداوند را به یاد نمی آورید. ننا: شما نام خداوند را نمی برید.
چحاچه: هر شب و روز در حال فرسودگی هستی. ای احمق، چگونه رهایی خواهی یافت؟ تو در چنگال مرگ گرفتار شدی. ||2||
بابا: تو نمیفهمی ای احمق. با فریب شک، زندگی خود را تلف می کنید.
بدون توجیه خود را معلم می نامید. بنابراین بارهای دیگران را بر دوش می گیرید. ||3||
جاجّه: از نورت ربوده شده ای احمق. در نهایت باید رفت و پشیمان و پشیمان خواهی شد.
شما کلمه واحد شاباد را به خاطر نیاورده اید، و بنابراین باید بارها و بارها وارد رحم شوید. ||4||
ای پاندیت آنچه بر پیشانی تو نوشته شده بخوان و بدی را به دیگران بیاموز.