گاری، مهل پنجم:
من مست هستم، مست از عشق پروردگار. ||1||مکث||
من آن را می نوشم - من از آن مست هستم. گورو آن را به من صدقه داده است. ذهنم غرق در آن است. ||1||
این کوره من است، آن گچ خنک کننده است. عشق من است، آرزوی من است. ذهن من آن را به عنوان آرامش می شناسد. ||2||
من از آرامش شهودی لذت می برم و در شادی بازی می کنم. چرخه تناسخ برای من به پایان رسیده است و من با خداوند ادغام شده ام. ناناک با کلمه شاباد گورو نفوذ می کند. ||3||4||157||
Raag Gauree Maalwaa، مهل پنجم:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
نام خداوند را بخوانید. ای دوست من، آن را بخوانید. در آخرت راه وحشتناک و خائنانه است. ||1||مکث||
خدمت کنید، خدمت کنید، برای همیشه خداوند را خدمت کنید. مرگ بالای سرت آویزان است
برای قدیسان مقدس خدمتی فداکارانه انجام دهید و طناب مرگ قطع خواهد شد. ||1||
شما ممکن است قربانی های سوخته، اعیاد قربانی و زیارت عتبات عالیات را با خودخواهی انجام دهید، اما فساد شما بیشتر می شود.
شما هم تابع بهشت و هم جهنم هستید و بارها و بارها تناسخ می کنید. ||2||
قلمرو شیوا، قلمرو برهما و ایندرا نیز - هیچ مکانی در هیچ کجا دائمی نیست.
بدون خدمت به خداوند، هیچ آرامشی وجود ندارد. بدبین بی ایمان در تناسخ می آید و می رود. ||3||
همانطور که گورو به من آموخته است، من نیز صحبت کرده ام.
ناناک می گوید، مردم گوش دهید: کرتان ستایش خداوند را بخوانید و نجات خواهید یافت. ||4||1||158||
Raag Gauree Maalaa، مهل پنجم:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
با پذیرفتن ذهن معصوم یک کودک، آرامش پیدا کردم.
شادی و غم، سود و زیان، تولد و مرگ، درد و لذت - همه آنها برای آگاهی من یکسان هستند، از زمانی که با گورو ملاقات کردم. ||1||مکث||
تا زمانی که نقشه می کشیدم و چیزهایی را برنامه ریزی می کردم، پر از ناامیدی بودم.
وقتی با گورو مهربان و کامل آشنا شدم، به همین راحتی سعادت را به دست آوردم. ||1||
هر چه ترفندهای هوشمندانهتر را امتحان میکردم، پیوندهای بیشتری در من ایجاد میکرد.
هنگامی که مقدس دست خود را بر پیشانی من گذاشت، آنگاه من آزاد شدم. ||2||
تا زمانی که ادعا میکردم: «مال من!»، اطرافم را شرارت و فساد احاطه کرده بود.
اما وقتی ذهن و جسم و عقلم را وقف پروردگار و استادم کردم، آنگاه با آرامش به خواب رفتم. ||3||
تا زمانی که با حمل بار راه می رفتم، به پرداخت جریمه ادامه می دادم.
اما وقتی با گورو کامل ملاقات کردم، آن بسته را دور انداختم. ای نانک پس بی باک شدم. ||4||1||159||
گاری معلا، مهل پنجم:
من از خواسته هایم چشم پوشی کرده ام. من از آنها چشم پوشی کرده ام.
من از آنها چشم پوشی کرده ام. ملاقات با گورو، من آنها را رد کرده ام.
تمام آرامش، شادی، شادی و لذت از زمانی که من تسلیم اراده پروردگار عالم شدم حاصل شده است. ||1||مکث||