من تاجر خداوند هستم. من با حکمت معنوی سر و کار دارم.
من ثروت نام خداوند را بار کرده ام. دنیا سم پر کرده است ||2||
ای کسانی که این دنیا و دنیای ماوراء را می شناسید: هر چه چرند خواستید درباره من بنویس.
چماق رسول مرگ به من ضربه نمی زند، زیرا من همه عقده ها را کنار گذاشته ام. ||3||
عشق دنیا مثل رنگ پریده و موقتی گلرنگ است.
رنگ عشق پروردگارم، اما، مانند رنگ گیاه جنون، ماندگار است. راوی داس، دباغساز، میگوید. ||4||1||
گاری پوربی، راوی دااس جی:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
قورباغه در چاه عمیق چیزی از کشور خود یا سرزمین های دیگر نمی داند.
بنابراین، ذهن من که شیفته فساد است، هیچ چیز در مورد این دنیا یا آن دنیا نمی فهمد. ||1||
ای پروردگار جهانیان، رؤیای مبارک دارشان را برای من آشکار کن، حتی برای یک لحظه. ||1||مکث||
عقل من آلوده است. من نمی توانم وضعیت تو را درک کنم، پروردگارا.
بر من دلسوزی کن، تردیدهایم را برطرف کن و به من حکمت واقعی بیاموز. ||2||
حتی یوگی های بزرگ نمی توانند فضایل باشکوه شما را توصیف کنند. آنها فراتر از کلمات هستند.
راوی داس دباغ می گوید: من به عبادت عاشقانه تو اختصاص دارم. ||3||1||
گاری بایراگان:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
در عصر طلایی سات یوگا، حقیقت بود. در عصر نقره ای ترایتا یوگا، جشن های خیریه. در عصر برنجی دواپار یوگا، عبادت وجود داشت.
در آن سه عصر، مردم به این سه راه پایبند بودند. اما در عصر آهن کالی یوگا، نام خداوند تنها پشتیبان شماست. ||1||
چگونه می توانم در سراسر آن شنا کنم؟
کسی به من توضیح نداده
تا بتوانم بفهمم چگونه می توانم از تناسخ فرار کنم. ||1||مکث||
بسیاری از اشکال دین توصیف شده است. تمام دنیا دارند آنها را تمرین می کنند.
چه اعمالی رهایی و کمال کامل را به همراه خواهد داشت؟ ||2||
می توان بین اعمال خوب و بد تمایز قائل شد و به وداها و پوراناها گوش داد.
اما شک هنوز پابرجاست شک و تردید پیوسته در قلب ساکن است، پس چه کسی می تواند غرور خودپرستانه را ریشه کن کند؟ ||3||
در ظاهر با آب شسته می شود، اما در اعماق درون، قلبش از انواع بدی ها لکه دار شده است.
پس چگونه می تواند پاک شود؟ روش تطهیر او مانند فیل است که بلافاصله پس از غسل خود را با خاک می پوشاند! ||4||
با طلوع خورشید، شب به پایان می رسد; همه دنیا این را می دانند
اعتقاد بر این است که با لمس سنگ فیلسوف، مس بلافاصله به طلا تبدیل می شود. ||5||
وقتی کسی با سنگ فلسفی عالی، گورو ملاقات می کند، اگر چنین سرنوشت از پیش تعیین شده ای بر پیشانی او نوشته شده باشد،
سپس روح با روح متعالی آمیخته می شود و درهای سرسخت به طور گسترده باز می شوند. ||6||
از طریق عبادت، عقل با حقیقت آغشته می شود; شک ها، گرفتاری ها و رذیلت ها از بین می رود.
ذهن مهار می شود و انسان با تفکر در پروردگار یکتا که هم با صفات است و هم بی خاصیت به شادی می رسد. ||7||
روش های زیادی را امتحان کرده ام، اما با دور زدن آن، طناب شک دور نمی شود.
عشق و ارادت در درون من جوشیده نیست، و بنابراین راوی داس غمگین و افسرده است. ||8||1||