من شهد آمبروسیال نعم، نام خداوند را با ملاقات با گورو واقعی چشیده ام. شیرین است، مانند آب نیشکر. ||2||
کسانی که گورو، گورو واقعی را ملاقات نکرده اند، احمق و دیوانه هستند - آنها بدبین های بی ایمان هستند.
کسانی که از قبل مقرر شده بودند که اصلاً کارمای خوبی نداشته باشند - با خیره شدن به چراغ وابستگی عاطفی، مانند پروانه در شعله سوخته اند. ||3||
پروردگارا، کسانی را که به رحمت خود ملاقات کردی، به خدمت تو متعهد هستند.
بنده نانک نام خداوند را می خواند، حر، حر، حر. او مشهور است و از طریق آموزه های گورو، در نام ادغام می شود. ||4||4||18||56||
گاری پوربی، مهل چهارم:
ای ذهن من، خدا همیشه با توست. او پروردگار و سرور شماست. به من بگو کجا می توانستی فرار کنی تا از خداوند دور شوی؟
خداوند واقعی خود خدا بخشش می دهد. ما تنها زمانی رها می شویم که خود خداوند ما را رهایی بخشد. ||1||
ای ذهن من، نام خداوند را بخوانید، حر، حر، هار - آن را در ذهن خود بخوانید.
اکنون به سرعت به سوی پناهگاه گورو واقعی بدو، ای ذهن من. با پیروی از گورو، گورو واقعی، نجات خواهید یافت. ||1||مکث||
ای ذهن من، به خدای بخشنده همه آرامش بندگی کن. با خدمت به او، در اعماق درون خانه خود ساکن خواهید شد.
به عنوان گورمخ برو و وارد خانه خودت شو. خود را با روغن چوب صندل ستایش خداوند مسح کن. ||2||
ای ذهن من، حمد پروردگار، حر، حر، حر، حر، حر، بلند و بلند است. سود نام خداوند را به دست آورید و بگذارید ذهن شما شاد باشد.
اگر خداوند، حر، حر، به رحمت خود آن را عطا کند، پس ما از جوهر کهربایی نام خداوند بهره مند می شویم. ||3||
ای ذهن من، بدون نعم، نام خداوند، و وابسته به دوگانگی، آن بدبینان بی ایمان توسط رسول مرگ خفه می شوند.
چنین بدبین های بی ایمانی که نعم را فراموش کرده اند، دزد هستند. ای عقل من حتی به آنها نزدیک نشو. ||4||
ای ذهن من، خدمت پروردگار ناشناخته و بی آلایش، شیر انسان. در خدمت او، حساب شما پاک خواهد شد.
خداوند، بنده ناناک را کامل ساخته است. او حتی با کوچکترین ذره کاهش نمی یابد. ||5||5||19||57||
گاری پوربی، مهل چهارم:
نفس زندگی من در قدرت توست ای خدا. روح و جسم من کاملاً مال توست
بر من رحم کن و رؤیت مبارک درشانت را به من نشان بده. چنین اشتیاق زیادی در ذهن و بدن من وجود دارد! ||1||
پروردگارا، در ذهن و جسمم اشتیاق زیادی برای دیدار پروردگار وجود دارد.
هنگامی که گورو، مرشد مهربان، فقط اندکی به من رحم کرد، خداوند من آمد و مرا ملاقات کرد. ||1||مکث||
هر چه در ضمیر هشیار من است، ای پروردگار و استاد، آن وضعیت من فقط برای تو شناخته شده است، پروردگارا.
شب و روز نام تو را می خوانم و آرامش می یابم. خداوندا، با امید دادن به تو زندگی می کنم. ||2||
گورو، گورو واقعی، بخشنده، راه را به من نشان داده است. خدای من آمد و مرا ملاقات کرد.
شب و روز، من پر از سعادت هستم. با اقبال فراوان، تمام امیدهای بنده حقیر برآورده شد. ||3||
ای پروردگار جهان، سرور جهان، همه چیز تحت کنترل توست.
بنده ناناک به پناهگاه تو آمده است، پروردگارا. لطفا آبروی بنده حقیر خود را حفظ کنید. ||4||6||20||58||
گاری پوربی، مهل چهارم:
این ذهن حتی برای یک لحظه ثابت نمی ماند. حواسش پرت شده از همه نوع حواس پرتی، بی هدف در ده جهت سرگردان است.