محدود به مایا، ذهن پایدار نیست. هر لحظه از درد رنج می برد.
ای ناناک، درد مایا با تمرکز هشیاری بر کلمه شاباد گورو از بین می رود. ||3||
منمخ های خودخواه، احمق و دیوانه اند، ای عزیزم. آنها شباد را در ذهن خود جای نمی دهند.
هذیان مایا کورشان کرده است عزیزم. چگونه می توانند راه خداوند را بیابند؟
چگونه می توانند راه را بدون اراده گورو واقعی بیابند؟ منموک ها احمقانه خود را نشان می دهند.
بندگان خداوند برای همیشه راحت هستند. آنها آگاهی خود را بر روی پای گورو متمرکز می کنند.
کسانی که خداوند رحمت خود را به آنها نشان می دهد، ستایش های با شکوه خداوند را برای همیشه بخوانند.
ای نانک، جواهر نعم، نام خداوند، تنها سود این دنیاست. خود خداوند این درک را به گورمخ می دهد. ||4||5||7||
راگ گاری، چانت، مهل پنجم:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
ذهن من غمگین و افسرده شده است. چگونه می توانم خدا را که بخشنده بزرگ است ببینم؟
دوست و همراه من پروردگار عزیز، گورو، معمار سرنوشت است.
پروردگار یگانه، معمار سرنوشت، استاد الهه ثروت است. چگونه می توانم در اندوهم تو را ملاقات کنم؟
دستان من به تو خدمت می کنند و سرم پیش پای توست. ذهن من بی آبرو، مشتاق رؤیت مبارک درشان توست.
با هر نفس، روز و شب به تو می اندیشم. یک لحظه حتی یک لحظه فراموشت نمی کنم.
ای نانک من تشنه ام مثل مرغ باران. چگونه می توانم خدا را که بخشنده بزرگ است ملاقات کنم؟ ||1||
من این یک دعا را تقدیم می کنم - خواهش می کنم گوش کن ای پروردگار شوهر محبوب من.
ذهن و بدن من با دیدن بازی شگفت انگیز تو فریفته شده است.
با دیدن بازی شگفت انگیز تو، فریفته شدم. اما عروس غمگین و مایوس چگونه می تواند رضایت پیدا کند؟
پروردگار من شایسته، مهربان و جاودانه جوان است. او مملو از همه برتری هاست.
تقصیر با شوهرم نیست، پروردگار من که آرامش بخش است. من با اشتباهات خودم از او جدا شدم.
دعا می کند ناناک، خواهش می کنم به من رحم کن و به خانه برگرد ای مولای شوهر محبوبم. ||2||
من ذهنم را تسلیم می کنم، تمام بدنم را تسلیم می کنم. من تمام سرزمین هایم را تسلیم می کنم.
سرم را به آن دوست عزیز می سپارم که خبر خدا را برایم می آورد.
من سرم را به گورو، والاترین، تقدیم کردم. او به من نشان داد که خدا با من است.
در یک لحظه، تمام رنج ها از بین می روند. من به تمام خواسته های ذهنم رسیده ام.
شب و روز عروس روح شاد می کند. تمام نگرانی های او پاک شده است
دعا می کند ناناک، من با شوهر آرزوی خود ملاقات کردم. ||3||
ذهن من پر از سعادت است و تبریک ها در حال سرازیر شدن هستند.
معشوق عزیزم نزد من به خانه آمده و تمام خواسته هایم برآورده شده است.
من با پروردگار نازنینم و ارباب کیهان ملاقات کرده ام و همراهانم سرودهای شادی را می خوانند.
همه دوستان و اقوام خوشحالند و همه آثار دشمنانم از بین رفته است.
نغمه ی نخورده در خانه ام می لرزد و تخت برای معشوقم آماده شده است.
دعا می کند ناناک من در سعادت آسمانی هستم. من خداوند بخشنده صلح را به عنوان شوهر خود به دست آورده ام. ||4||1||