با پیوستن به جامعه مقدسین، مقام عالی را به دست آوردم. من فقط یک درخت روغن کرچک هستم که توسط انجمن آنها معطر شده است. ||1||
در پروردگار عالم، مولای جهان، پروردگار خلقت تفکر کن.
آن موجودات فروتنی که به دنبال پناهگاه خداوند هستند، مانند پراهلاد، نجات می یابند. آنها رها شده و با خداوند ادغام می شوند. ||1||مکث||
در بین همه گیاهان، درخت صندل عالیترین است. همه چیز نزدیک درخت صندل مثل چوب صندل معطر می شود.
بدبین های سرسخت و بی ایمان کاذب خشک شده اند. غرور خودخواهانه آنها را از خداوند دور می کند. ||2||
فقط خداوند خالق خود از حال و احوال همه آگاه است. خداوند خودش همه ترتیبات را انجام می دهد.
کسی که با گورو واقعی ملاقات می کند به طلا تبدیل می شود. هر چه از پیش تعیین شده باشد با پاک کردن پاک نمی شود. ||3||
گنجینه جواهرات در اقیانوس آموزه های گورو یافت می شود. گنجینه عبادت به روی من گشوده شده است.
با تمرکز بر پای گورو، ایمان در درون من موج می زند. با خواندن ستایش های با شکوه خداوند، تشنه چیزهای بیشتری هستم. ||4||
من کاملاً جدا شده ام، پیوسته و پیوسته در حال تعمق در مورد خداوند هستم. با خواندن ستایش های با شکوه خداوند، عشق خود را به او ابراز می کنم.
بارها و بارها، هر لحظه و لحظه، آن را بیان می کنم. من نمی توانم محدودیت های خداوند را پیدا کنم. او دورترین دور است. ||5||
شاسترها، وداها و پوراناها به اعمال صالح و انجام شش مراسم مذهبی توصیه می کنند.
منمخهای منافق و خودخواه در اثر شک تباه می شوند. در امواج طمع، قایقشان سنگین بار می شود و غرق می شود. ||6||
پس نعم، نام خداوند را بخوانید و از طریق نعم رهایی پیدا کنید. سیمریت ها و شاستراس نعم را توصیه می کنند.
با از بین بردن خودپرستی، انسان پاک می شود. گورمخ الهام شده و مقام عالی را به دست می آورد. ||7||
این دنیا با رنگها و اشکالش همه از آن توست پروردگارا. همانطور که تو ما را وصل می کنی، ما نیز اعمال خود را انجام می دهیم.
ای نانک، ما آلاتی هستیم که او بر آن می نوازد. همانطور که او بخواهد، راهی که ما در پیش می گیریم نیز همینطور است. ||8||2||5||
بلااول، مهل چهارم:
گورموک در مورد پروردگار غیرقابل دسترس و غیرقابل درک می اندیشد. من یک قربانی هستم، یک قربانی برای گورو واقعی، موجود اولیه واقعی.
او نام خداوند را آورده تا بر نفس زندگی من ساکن شود. در دیدار با گورو واقعی، من جذب نام خداوند شدم. ||1||
نام خداوند تنها تکیه گاه بندگان حقیر اوست.
من تحت حمایت گورو واقعی زندگی خواهم کرد. به لطف گورو، من به دادگاه خداوند خواهم رسید. ||1||مکث||
این بدن میدان کارما است. گورمخ ها آن را شخم می زنند و کار می کنند و جوهر آن را درو می کنند.
جواهر گرانبها نعم آشکار می شود و در ظروف عشق آنها می ریزد. ||2||
عبد عبد بشو، آن حقیر که عابد پروردگار شده است.
من ذهن و عقل خود را وقف می کنم و آنها را در پیشکش استاد خود قرار می دهم. به لطف گورو، ناگفته ها را می گویم. ||3||
منمخ های خودخواه در دلبستگی به مایا غرق شده اند. ذهنشان تشنه است و از آرزو می سوزد.
با پیروی از آموزه های گورو، من آب آمبروسیال نعم را به دست آوردم و آتش خاموش شد. کلمه شاباد گورو آن را منتشر کرده است. ||4||
این ذهن در برابر گورو واقعی می رقصد. جریان صوت نخورده شباد طنین انداز می شود و آهنگ آسمان را به لرزه در می آورد.