بسانت، مهل پنجم، خانه اول، دو توکی:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
ای ذهن من به داستان های فدائیان گوش کن و با عشق تفکر کن.
عجمل یک بار نام خداوند را بر زبان آورد و نجات یافت.
بعلمیک سعد سنگات، شرکت مقدس را پیدا کرد.
خداوند قطعا درو را ملاقات کرد. ||1||
خاک پای اولیای شما را طلب می کنم.
خواهش می کنم رحمتت را به من برکت ده، پروردگارا، تا بتوانم آن را بر پیشانی خود بگذارم. ||1||مکث||
گانیکا فاحشه وقتی که طوطی او نام خداوند را بر زبان آورد نجات یافت.
فیل در مورد خداوند تعمق کرد و نجات یافت.
او برهمین سودامای فقیر را از فقر نجات داد.
ای ذهن من، تو هم باید در مورد پروردگار عالم مراقبه و ارتعاش کنی. ||2||
حتی شکارچی که یک تیر به سمت کریشنا شلیک کرد نجات یافت.
وقتی خدا پاهایش را روی شست او گذاشت، کوبیجا قوز نجات یافت.
بیدار با رفتار فروتنانه اش نجات یافت.
ای ذهن من، تو نیز باید در مورد خداوند تعمق کنی. ||3||
خود خداوند افتخار پراهلاد را نجات داد.
حتی زمانی که او در دادگاه خلع لباس می شد، آبروی دروپتی حفظ می شد.
کسانی که به خداوند خدمت کرده اند، حتی در آخرین لحظه زندگی خود، نجات می یابند.
ای فکر من، او را بندگی کن تا به سوی دیگر منتقل شوی. ||4||
دانا با معصومیت یک کودک به خداوند خدمت کرد.
تریلوچان با ملاقات با گورو به کمال سیدها رسید.
گورو باینی را با اشراق الهی خود برکت داد.
ای فکر من، تو هم باید عبد پروردگار باشی. ||5||
جای دایو از خودخواهی خود دست کشید.
ساین آرایشگر با خدمات فداکارانه خود نجات یافت.
اجازه ندهید ذهن شما متزلزل یا سرگردان شود. اجازه ندهید جایی برود
ای فکر من، تو نیز از آن عبور خواهی کرد. به دنبال حرم خدا باشید ||6||
ای مولای من، تو بر آنها رحمت کردی.
تو آن فداییان را نجات دادی
شما محاسن و معایب آنها را در نظر نمی گیرید.
با دیدن این راه های شما ذهنم را وقف خدمت شما کردم. ||7||
کبیر با عشق در مورد پروردگار یگانه تعمق کرد.
Naam Dayv با پروردگار عزیز زندگی می کرد.
راوی داس در مورد خدای بی نظیر زیبا مراقبه کرد.
گورو ناناک دایو تجسم پروردگار جهان است. ||8||1||
بسانت، مهل پنجم:
انسان فانی در زندگی های بی شماری در تناسخ سرگردان است.
بدون تعمق به یاد پروردگار، به جهنم می افتد.
بدون عبادت عبادی، او را تکه تکه می کنند.
بدون اینکه بفهمد به مجازات رسول مرگ می رسد. ||1||
ای دوست من در مورد پروردگار عالم تا ابد مراقبه و ارتعاش کن.
کلمه واقعی شاباد را برای همیشه دوست بدار. ||1||مکث||
رضایت از هیچ تلاشی حاصل نمی شود.
تمام نمایش مایا فقط ابری از دود است.
انسان فانی از ارتکاب گناه دریغ نمی کند.
سرمست از زهر در تناسخ می آید و می رود. ||2||
با خودپرستی و خودبزرگ بینی، فساد او بیشتر می شود.
دنیا غرق در وابستگی و طمع است.
میل جنسی و خشم ذهن را در قدرت خود نگه می دارد.
او حتی در رویاهای خود نام خداوند را نمی خواند. ||3||
گاهی پادشاه است و گاهی گدا.
جهان در بند لذت و درد است.
مرد فانی هیچ ترتیبی برای نجات خود نمی دهد.
اسارت گناه همچنان او را نگه می دارد. ||4||
او هیچ دوست یا همراه محبوبی ندارد.
خودش از آنچه خودش کاشته می خورد.