گوند:
وقتی خانواده کسی شکوهی ندارد،
مهمانانی که به آنجا می آیند هنوز گرسنه می روند.
در اعماق درون، هیچ رضایتی وجود ندارد.
بدون عروسش، ثروت مایا، او از درد رنج می برد. ||1||
پس این عروس را ستایش کنید که می تواند هوشیاری را تکان دهد
حتی از فداکارترین زاهدان و حکیمان. ||1||مکث||
این عروس دختر یک بخیل بدبخت است.
با رها کردن بنده خداوند، با دنیا همخوابه می شود.
ایستاده بر درگاه مرد مقدس،
او می گوید: "من به حرم شما آمده ام، اکنون مرا نجات دهید!" ||2||
این عروس خیلی خوشگله
زنگ های روی مچ پایش موسیقی ملایمی می سازند.
تا زمانی که نفس زندگی در مرد وجود دارد به او دلبسته می ماند.
اما وقتی دیگر نیست، سریع بلند می شود و پابرهنه می رود. ||3||
این عروس سه جهان را فتح کرده است.
هجده پورانا و زیارتگاه های مقدس او را نیز دوست دارند.
او قلب برهما، شیوا و ویشنو را سوراخ کرد.
او امپراتوران و پادشاهان بزرگ جهان را نابود کرد. ||4||
این عروس هیچ محدودیت و محدودیتی ندارد.
او با پنج شور دزدی تبانی دارد.
وقتی دیگ سفالی این پنج شور می ترکد،
سپس، کبیر می گوید، توسط مرحمت گورو، یکی آزاد می شود. ||5||5||8||
گوند:
از آنجایی که خانه با برداشتن تیرهای نگهدارنده از داخل آن نمی ایستد،
بنابراین، بدون نعم، نام خداوند، چگونه می توان کسی را به آن طرف برد؟
بدون پارچ، آب موجود نیست.
بنابراین، بدون قدیس مقدس، انسان فانی در بدبختی می رود. ||1||
کسی که خداوند را به یاد نمی آورد - بگذار بسوزد.
جسم و ذهن او در این عرصه از جهان جذب شده است. ||1||مکث||
بدون کشاورز، زمین کاشته نمی شود.
بدون نخ چگونه می توان مهره ها را نخ کرد؟
بدون حلقه چگونه می توان گره را گره زد؟
به همین ترتیب، بدون قدیس مقدس، انسان فانی در بدبختی می رود. ||2||
بدون مادر یا پدر فرزندی وجود ندارد.
بنابراین، بدون آب، چگونه می توان لباس ها را شست؟
بدون اسب چگونه سوارکار می شود؟
بدون قدیس مقدس نمی توان به بارگاه خداوند رسید. ||3||
همانطور که بدون موسیقی، هیچ رقصی وجود ندارد،
عروسی که توسط شوهرش طرد می شود، آبروریزی می شود.
کبیر می گوید، این یک کار را انجام بده:
گورموک شوید و دیگر هرگز نخواهید مرد. ||4||6||9||
گوند:
او به تنهایی یک دلال محبت است که ذهنش را به هم می زند.
با کوبیدن ذهنش از دست رسول مرگ می گریزد.
با کوبیدن و ضرب و شتم ذهنش، آن را در معرض آزمایش قرار می دهد.
چنین دلال محبتی به رهایی کامل می رسد. ||1||
به چه کسی در این دنیا دلال می گویند؟
در تمام سخنرانی ها باید به دقت در نظر گرفت. ||1||مکث||
او به تنهایی یک رقصنده است که با ذهنش می رقصد.
خداوند از باطل راضی نیست. او فقط به حقیقت خشنود است.
پس ضربات طبل را در ذهن بنوازید.
خداوند محافظ رقصنده با چنین ذهنی است. ||2||
او به تنهایی یک رقصنده خیابانی است که بدن خود را تمیز می کند.
و پنج شور را تربیت می کند.
او که عبادت عبادی برای پروردگار را می پذیرد
- من چنین رقصنده خیابانی را به عنوان استاد خود قبول دارم. ||3||
او تنها دزد است که از حسادت بالاتر است
و از اندام های حسی خود برای خواندن نام خداوند استفاده می کند.
می گوید کبیر، اینها صفات یکی است
من گوروی الهی خود را که زیباترین و داناترین است می شناسم. ||4||7||10||