ای پروردگار عزیزم حدود تو معلوم نیست.
تو آب و زمین و آسمان را فرا گرفته ای. تو خودت فراگیر هستی ||1||مکث||
ذهن ترازو است، آگاهی اوزان است و عملکرد خدمت شما ارزیاب است.
در اعماق قلبم، خداوند شوهرم را وزن می کنم. به این ترتیب آگاهی خود را متمرکز می کنم. ||2||
ترازو، وزن و ترازو شما خودتان هستید. تو خودت وزن کشی
خودت می بینی و خودت می فهمی. شما خودتان معامله گر هستید. ||3||
روح سرگردان نابینا و طبقه پایین، لحظه ای می آید و در یک لحظه می رود.
نانک در شرکت او ساکن است. احمق چگونه می تواند به خداوند برسد؟ ||4||2||9||
راگ سوهی، مهل چهارم، خانه اول:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
ذهن من نام خداوند را از طریق گورو و کلام شاباد گورو را می پرستد و می پرستد.
تمام خواسته های ذهن و بدن من برآورده شده است. تمام ترس از مرگ از بین رفته است. ||1||
ای ذهن من، ستایش های باشکوه نام خداوند را بخوان.
و هنگامی که مرشد خشنود و راضی است، ذهن آموزش می یابد. سپس با شادی در ذات لطیف خداوند می نوشد. ||1||مکث||
سات سنگات، جماعت واقعی گوروی واقعی، عالی و متعالی است. آنها ستایش های با شکوه خداوند خداوند را می خوانند.
پروردگارا مرا به رحمتت برکت ده و مرا با سات سنگت محشور کن. من پاهای بندگان حقیر تو را می شوم. ||2||
نام خداوند همه است. نام خداوند جوهر تعالیم گورو، آب میوه، شیرینی آن است.
من شهد آمبروسیال، آب الهی نام خداوند را یافته ام و تمام تشنگی ام برای آن سیراب شده است. ||3||
گورو، گورو واقعی، موقعیت و افتخار اجتماعی من است. من سرم را به گورو فروخته ام.
خدمتکار ناناک را چایلا، شاگرد گورو می نامند. ای مرشد، آبروی بنده ات را حفظ کن. ||4||1||
سوهی، مهل چهارم:
من نام خداوند متعال، حر، حر، را سرود میدهم و به ارتعاش در میآورم. فقر و مشکلات من همه ریشه کن شده است.
ترس از تولد و مرگ از طریق کلمه شاباد گورو پاک شده است. در خدمت خداوند بی حرکت و تغییرناپذیر، در آرامش غرق شده ام. ||1||
ای ذهن من، نام محبوب ترین، پروردگار عزیز را به ارتعاش درآور.
من ذهن و بدن خود را وقف کرده ام و آنها را در پیشکش گورو قرار داده ام. من سرم را به قیمت بسیار گران به گورو فروختم. ||1||مکث||
پادشاهان و فرمانروایان مردم از خوشی ها و لذت ها لذت می برند، اما بدون نام خداوند، مرگ همه آنها را می گیرد و می فرستد.
قاضی عادل دارما با عصای خود بر سر آنها می زند و هنگامی که ثمره اعمالشان به دستشان می رسد پشیمان می شوند و توبه می کنند. ||2||
نجاتم بده، نجاتم بده، پروردگارا. من بنده حقیر تو هستم، کرمی ساده. من پناهگاه تو را میطلبم، ای پروردگار اولیه، مولاینده و تغذیهکننده.
خواهش می کنم رؤیای مبارک درشان قدیس را به من برکت ده تا آرامش پیدا کنم. خدایا خواسته های بنده حقیر را برآورده کن. ||3||
تو خدای توانا، بزرگ و اولیه، پروردگار و استاد من هستی. پروردگارا، لطفاً به من عطای فروتنی عطا کن.
بنده ناناک نعم، نام خداوند را یافته و در آرامش است. من برای همیشه فدای نعم هستم. ||4||2||
سوهی، مهل چهارم:
نام خداوند محبت خداوند است. عشق پروردگار رنگ دائمی است.
هنگامی که گورو کاملاً راضی و خشنود است، ما را با عشق خداوند رنگ می کند. این رنگ هرگز محو نخواهد شد ||1||