بنده نانک از عطر او غرق شده است. خجسته، برکت تمام زندگی او. ||1||
بنی محبت پروردگار همان تیر نوک تیز است که در ذهنم نفوذ کرده است ای شاه.
تنها کسانی که درد این عشق را احساس می کنند، می دانند چگونه آن را تحمل کنند.
گفته می شود کسانی که می میرند، و در حالی که هنوز زنده هستند مرده می مانند، جیوان مکتا هستند که در عین زنده بودن آزاد شده اند.
پروردگارا، بنده ناناک را با گورو واقعی متحد کن تا بتواند از اقیانوس وحشتناک جهان عبور کند. ||2||
من نادان و نادان هستم، اما به حرم او رفته ام. باشد که در عشق پروردگار جهان، ای پروردگار پادشاه، یکی شوم.
من از طریق گورو کامل، خداوند را به دست آوردهام، و من برای یک نعمت فداکاری به خداوند التماس میکنم.
ذهن و بدن من از طریق کلام شاباد شکوفا می شوند. من در پروردگار امواج بیکران تعمق می کنم.
ناناک در ملاقات با مقدسین فروتن، خداوند را در سات سنگات، جماعت واقعی می یابد. ||3||
ای مهربان با حلیم، دعای مرا بشنو ای پروردگار خدا. تو استاد من هستی ای خداوند پادشاه.
من برای حرم، حر، حر، التماس می کنم. لطفا آن را در دهان من بگذارید
این روش طبیعی خداوند برای دوست داشتن فدائیانش است. پروردگارا عزت مرا حفظ کن!
بنده نانک وارد محراب خود شده و به نام خداوند نجات یافته است. ||4||8||15||
آسا، مهل چهارم:
من به عنوان گورمخ جستجو کردم و جستجو کردم و خداوند را یافتم، دوست من، پادشاه مقتدر من.
در دژ محصور شده بدن طلایی من، خداوند، هار، هار آشکار شده است.
خداوند، حر، حر، جواهر است، الماس. ذهن و بدن من سوراخ شده است
با خوش شانسی بزرگ سرنوشت از پیش تعیین شده، خداوند را یافته ام. نانک به ذات متعالی او رسوخ دارد. ||1||
کنار جاده می ایستم و راه را می پرسم؛ من فقط یک عروس جوان پروردگار پادشاه هستم.
گورو باعث شده است که نام خداوند، حر، هار را به خاطر بسپارم. من راه به سوی او را دنبال می کنم.
نعم، نام خداوند، تکیه گاه ذهن و بدن من است. زهر نفس را سوزانده ام.
ای گوروی راستین، مرا با خداوند متحد کن، مرا با خداوند، که به گلدسته های گل آراسته شده است، متحد کن. ||2||
ای عشق من، بیا و مرا به عنوان گورمخ ملاقات کن. من مدتهاست که از تو جدا شده ام، پروردگار پادشاه.
ذهن و بدنم غمگین است. چشمانم خیس از ذات والای پروردگار است.
خدای من، عشق من، ای گورو، به من نشان بده. در ملاقات با پروردگار، ذهن من خشنود است.
من یک احمق هستم، ای نانک، اما خداوند مرا به انجام خدمت خود گماشته است. ||3||
بدن گورو با شهد آمبروسیال آغشته شده است. او آن را بر من می پاشد، ای خداوند پادشاه.
کسانی که ذهنشان از کلام بنی گورو خشنود است، بارها و بارها در شهد آمبروسیال می نوشند.
همانطور که گورو راضی است، خداوند به دست می آید، و شما دیگر تحت فشار قرار نخواهید گرفت.
بنده حقیر خداوند می شود خداوند، حر، حر. ای نانک، پروردگار و بنده او یکی هستند. ||4||9||16||
آسا، مهل چهارم:
گنج آمبروسیال شهد، خدمت عبادی خداوند، از طریق گورو، گورو واقعی، ای خداوند پادشاه، یافت می شود.
گورو، گورو واقعی، بانکدار واقعی است که سرمایه خداوند را به سیک خود می دهد.
خوشا به حال تاجر و تاجر. بانکدار، گورو چقدر عالی است!
ای بنده ناناک، آنها به تنهایی گورو را به دست می آورند که چنین سرنوشت از پیش تعیین شده ای را بر پیشانی خود نوشته اند. ||1||
تو بانکدار واقعی من هستی، خداوندا. ای خداوند پادشاه، تمام جهان تاجر توست.
خداوندا، همه ظروف را ساختی، و آنچه در درون است نیز مال توست.
هر چه در آن ظرف قرار دهید، آن به تنهایی دوباره بیرون می آید. موجودات بیچاره چه کار می توانند بکنند؟